۱۳۹۱ مهر ۴, سه‌شنبه

حالا

آنچه گذشت را نمی شود به این راحتی گفت و نوشت.
چند ماهی نباشی و بالا پایین هم داشته باشی، نمی دانی کدام را اول بگویی.
مریضی پدر و دعاهایی که برای بهبودش داشتم  و دارم و بودن با یار زندگی و سفرهای خوب و عکس های خوب و ...
ادامه امسال و ایام پیش رو زندگی جدیدم خواهند بود. کمی سردرگم و مشغول گذر ایامم و فکرم درگیر این است که کار و زندگی ام روتین شود و روی غلطکی بیفتد.
و اوضاع اجتماع هم کم در دغدغه هایم نیست. زمانیکه به اقتصاد فردیت بر میگرده، فرهنگ روزانه ای باشه که می بینی و اذیت میشی، به سیاستی می رسی که به کثیف بودنش یقین داری و سایه اش رو روی اقتصاد و فرهنگ و جامعه می بینی.

حالا اینطور است که دوست دارم بیشتر در اینجا بنویسم. :-)

جیم ران

 سه سال پیش در آستانه ۴۰ سالگی تصمیم گرفتم به خودم یک هدیه ویژه بدم. گزینه های مختلف رو بررسی کردم و در نهایت در ورکشاپ ۴ روزه تونی روبینز ب...