- الان جمعه ای است که تازه شنبه شده. 17 دقیقه بامداد.
- اون چیزی که من رو به اینجا کشونده، خبر فوت کسی هست که اصلا نمی شناسمش. خانم ِ دوست ِ دایی ِ همسرم که اصلا و ابدا نمی شناسمش.
- علت فوت سرطان.
- و علت کشونده شدن من: نمی دونم، مرض! شوهر ایشون در 25 سال زندگی مشترکشون روز 21 هر ماه، به مناسبت ماهگرد ازدواجشون با گل خونه میرفته!
- کل خبری که شنیدم و من رو در خودم فرو برده همینه! چه داستانها، لحظات، دیالوگها، احساسات و .... رو که متصور نمیشم از زندگی ای که اینها داشتند. و چقدر سخت خواهد بود!
- اینجا بدون من، فیلمی که حدود 3 سال پیش توی سینما فرهنگ دیدم. من رو با خودش برد! تا وسطای فیلم فکر می کردم وقتم رو تلف کردم.اما اتفاقهاش معنا داد به همه ی فیلم. مثل زندگی!
- هر بار چسی میام که باید بنویسم و نمی نویسم. لاجرم احیانا ناحیه سمت چپ در ناخودآگاهم رفته است.
- ساعت شده است 29 دقیقه ی بامداد روز جمعه ی تازه شنبه شده. به خُسب می رویم.
۱۳۹۴ فروردین ۲۹, شنبه
اینجا، بدون من
اشتراک در:
پستها (Atom)
جیم ران
سه سال پیش در آستانه ۴۰ سالگی تصمیم گرفتم به خودم یک هدیه ویژه بدم. گزینه های مختلف رو بررسی کردم و در نهایت در ورکشاپ ۴ روزه تونی روبینز ب...
-
به دنبال يك تايمر هستم كه از طريق اون بتونم چك كنم كه روي شرح وظايفم چقدر زمان صرف مي كنم. اوني كه به كارم مياد رو توي گوگل گگت براي گوگل دس...