۱۳۸۶ اسفند ۸, چهارشنبه

چغازنبيل

بچه شده ام. بچه. بزرگترها به بزرگي خودشون ببخشن. من ميخوام من ميخوامم ديگه چيه؟؟؟ اون مال تو نيست. نه كه نتوني داشته باشيش! فعلا مال تو نيست. البته اين بچگي رو دوست دارم. فقط بعضي كارا به سن آدم نمياد. اما سركوبش نمي كنم. در اين مختصات زماني، نع! خوب بيوريتم پايين باشه، همين ميشه ديگه. گريه هم نداره! بالاخره بهش ميرسي! نه كه به دستش بياري ها لزومان! بل به طرز فكري ميرسي كه قانع كني خودت رو و تو رو توصيه مي كنم به مطالعه در مورد هوش هيجياني! تا خودت رو كنترل كني. بشناسي.
امروز 2 تا از بچه هاي دانشگاه رو بعد از عهد دوغي (يا شايدم بوغي) ديدم. اكبر و حميد رو توي دفتر امير ديدم. چقدرم خنديديم! باشد تا بيشتر هم رو ببينيم.
چقدر كار ميشه كرد. چقدر ميشه تنبلي نكرد. چقدر ميشه آدم بود. چقدر ميشه بيهوده نبود. از اين برنامه ي اكسلم لذت مي برم :L . لزظزظزذذت :~ !
حامد جان! كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور! خاك شير بخور!
آق حامد! بشنو اين نكته كه خود را ز غم آزاده كني. خون خوري گر طلب روزي ننهاده كني! و الي آخر:

بشنو اين نكته كه خود را زغم آزاده كني / خون خوري گر طلب روزي ننهاده كني
آخرالامر گِل كوزه گران خواهي شد / حاليا فكر سبو كن كه پر از باده كني
گر از آن آدمياني كه بهشتت هوس ست / عيش با آدمئي چند پريزاده كني
خاطرت كي رقم فيض پذيرد هيهات / مگر از نقش پراكنده ورق ساده كني
تكيه بر جاي بزرگان نتوان زد به گزاف / مگر اسباب بزرگي همه آماده كني
اجر ها با شدت اي خسرو شيرين دهنان / گر نگاهي سوي فرهاد دل افتاده كني
كار خود گر به خدا باز گذاري حافظ / اي بسا عيش كه با بخت خدا داده كني

اين هم بهم حال ميده:
ياري اندر كس نمي بينم ياران را چه شد / دوستي كي آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حيوان تيره گون شد خضر فرخ پي كجاست / خون چكيد از شاخ گل ابر بهاران را چه شد
كس نمي گويد كه ياري داشت حق دوستي / حق شناسان را چه حال افتاد ياران را چه شد
لعلي از كان مروّت بر نيامد سال ها ست / تابش خورشيد و سعي باد و باران را چه شد
شهرياران بود و خاك مهربانان اين ديار / مهرباني كي سر آمد شهرياران را چه شد
گوي توفيق و كرامت در ميان افكنده اند / كس به ميدان در نمي آْيد سواران را چه شد
صد هزاران گل شكفت و بانگ مرغي بر نخاست / عندليبان را چه پيش آمد هزاران را چه شد
حافظ ز اسرار الهي كس نمي داند خموش / از كه مي پرسي كه دور روزگاران را چه شد

ديگه چمه؟؟ عمممممممممممم!! بدجوري فاكرم :# ! (از فكر ميادا!) بد فورم!
فكر نمي كني چته؟ چرا اتفاقان به اين بيشتر از همه فكر مي كنم! :)
اينم دختر بازياي من :D. اسمش زينبه. جيگره. صداش رو ضبط كردم. باباشم نمي دونه! اين . اين . اون . اون . اين . آن

۱ نظر:

  1. یکمند که چرا وبلاگ‌تون این‌جوری شده پس؟!
    دویّومند که آقا ما یه چیزی کشف کردیم به تازگی! گوشی‌مون از این بیوریتم بازیا داره، با یه بار تاریخ تولد به‌ش دادن، گزارش ماهانه و روزانه می‌ده همیشه.
    :ي شدید!

    پاسخحذف

آدمیزاد

آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...