۱۳۸۶ بهمن ۲۲, دوشنبه

آب خوردن

سريال خط قرمز. ناصر مي خواد ماشين حاوي مواد رو با پول با طرف معاوضه كنه. دوستش ميگه (فكر مي كنم اسمش رامين بود) ناصر خطر داره. و ناصر: ببين! آب خوردن هم خطر داره! اگه حواست نباشه، ممكنه بپره گلوت خفه شي! اين از اين!

همكارم چند وقت پيش رفت دكتر و آزمايش هاي مفصلي را براي كبدش انجام داد. جدا از دواهايي كه آق دكي بهش داد، گفته بود كه آب يخ نخور، و ليوان آبي رو هم كه مي خوري، سرت نكش كه يك نفس بخوري! قلپ قلپ يا همون جرعه جرعه بخور. اينجوري آنزيم هاي كبدت كم كار نميشند! جمع بندي اينكه بعد از برج 3 كه ديگه داكسي سايكيلين نخوردم و خودم رو بستم به خاك شير، شكر خدا، و گوش شيطون جان كر، جوش سرم بهتر تره! الان مي تونم بگم اصلا جوش ندارم. بعضي وقتا ناپرهيزي مي كنم و كاكائو و خامه و خرما و نوشابه و كيوي و موز و شيريني مي خورم!‌اما بعضي وقتا. شايد تعداد نوشابه هايي كه خورده باشم توي اين مدت 30 يا 40 تا هم نشه!

مخلص كلوم اينكه آب بخوريد! سر كار هم ما توي اتاقمون توي يخچال فقط آب ميذاريم مي خوريم. خيلي هم با كلاسه كارمون! آب بخوريد! لذت ببريد! هم دفعش مزه مي ده هم جذبش! صداش هم كه صداي زندگيه!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جیم ران

 سه سال پیش در آستانه ۴۰ سالگی تصمیم گرفتم به خودم یک هدیه ویژه بدم. گزینه های مختلف رو بررسی کردم و در نهایت در ورکشاپ ۴ روزه تونی روبینز ب...