۱۳۸۶ مهر ۱۵, یکشنبه

نمي بريم، تحديد، شکر

//* آدما اينکه چه نوع فکر يا خط فکري بياد تو ذهنشون، دست خودشون هست. دارم فکر مي کنم به طرز فکرهايي که داشتم، که ببينم خيلي هاش دست خودم بوده يا نع! بوده. همش دست خودم بوده. مثلا الان فکر مي کنم به اينکه چطور من تو مخم بوده که توي اين جاي نظامي استخدام شم. به اين نتيجه مي رسم که محيط رو خط فکري که به آدم ميده خيلي موثره. خيلي خيلي زياد. يک جور شست و شوي فکري رو ميشه در نظر گرفت. حالا هم که با خودم کنار اومدم، تحمل اون محيط يک جورايي سخته برام. فقط خدا رو شکر مي کنم که چند نمونه آدم با شعور اونجا دور و برم هستند.

آره. دوست دارم خودم رو توي محيطي باز قرار بدم، که موج مثبت بده به آدم. نه اينکه دلم رو خوش کنه ها، نع! خط واقعي، محيط واقعي، ديد واقعي! مستلزمه اينه که خود محيط هم واقعي و به قول معروف STABLE باشه. آره مثل نرم افزار. حالا کـــــــــــــــــــــــــــو تا من بتونم که انتخاب کنم که خودم رو توي محيط دلخواهم قرار بدم. از اشل هاي کوچيک بايد شروع بشه تا برسه به اشل هاي بزرگ. در مورد انتخاب هم همينه. انتخاب ظرف آب خوردن و غذا گرفته تا انتخاب شغل و دوست و همسر و ماشين و مسير زندگي و ...

ما از زندگيمون لذت نمي بريم. ما منظورم ايرونيها و اونايي که مي خونم و مي بينم. دست خودمون هم نيست. با يک سريال خط فکري و فرهنگي جامعه به يک سمتي سوق پيدا مي کنه. با يک سخن يا شعار يا خبر، هکذا. شست و شو داده شديم يقينا. اگه بزنيم رو دوش مردم، بگيم مردم عزيز! هيچ مي دونيد چرا داريد اين مسير رو ميريد!؟ مثل نوار يک سري صحبت تکراري تحويلت ميدند. زندگيمون تکراريه. بر اساس خواسته ي يک خواسته داره جلو ميره. مثل خيمه شب بازيه. بنظرم خالقمون اين رو نمي خواد. من هم از تحديد بدم مياد و هم از تهديد *//
(تريپ نوشتن همانند نوشتن کامنت در پي اچ پي PHP مي باشد. برين حال کنيد. برين ديگه.)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سینا بطحایی

آمده است که موسیقی ذهن  و زبان آدمی را باز می کند. حکایت یک موسیقی تلگرامی یا شاید واتسپی است که ما را با این بشر ایرانی آشنا کرده است. یک ه...