۱۳۸۷ اسفند ۱۳, سه‌شنبه

جنبانش و بزور تپان

خيلي حسرت مي خورم كه دير جنبيدم و ظرف 1-2 ساعت تصوير به اون بزرگيه محموطي رو كشيدند پايين جاش تبليغ ديگه اي زدند. برگشتم كه با موبايل عكس بگيرم ديدم نيست. خيابون كارگر شمالي بود.
يه چيزي نوشته بود كه من مونده بودم كه اصلا محموط اينجا چي كار مي كنه؟ مگه الان تبليغ انتخاباتي شروع شده؟ حيف شد!‌ چيزي توي اين مايه ها بود كه راه هاي رسيدن به قله نزديك است ....
حالا من هي پيش خودم گيج زده بودم كه اين يعني تا قله رفته، مي خواد بگه من راه رو بلدم!؟ ‌يا اصلا چرا نگفته نزديك اند! يا اصلا تصويرش بيشتر به تبليغ شهرداري مي خورد چون در حاليكه توي تصوير كف دو دستش بهم چسبيده نزديك چونه اش بود، شهر پشت سرش بود كه البته قله كوهي هم پيدا بود توش.
حيف شد ولي!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جیم ران

 سه سال پیش در آستانه ۴۰ سالگی تصمیم گرفتم به خودم یک هدیه ویژه بدم. گزینه های مختلف رو بررسی کردم و در نهایت در ورکشاپ ۴ روزه تونی روبینز ب...