گاهي اقتضاي سن و سال است. گاهي اقتضاي جنيست. گاهي اقتضاي فصل. گاهي اقتضاي مخاطب. گاهي اقتضاي تحصيلات. گاهي اقتضاي فرهنگ. گاهي اقتضاي خودت. گاهي اقتضاي ديگران. گاهي اقتضاي مقتضيات. گاهي اقتضاي زمان. گاهي مكان. گاهي كلماتي. صحبتي. فردي. نوشته اي. برخوردي. اتفاقي. تجربه اي. ناخواسته اي. اس ام اسي. نگاهي. ماشيني. هنرپيشه اي. شخصيتي. غذاي بيروني. غذاي دروني. تكنولوژي.
در هر صورت اقتضا است و معنايش كه چيست؟
۱۳۸۷ فروردین ۱۹, دوشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
آدمیزاد
آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...

-
اهل دانشگاهم روزگارم خوش نيست ژتوني دارم خرده عقلي سر سوزن شوقي اهل دانشگاهم پيشه ام گپ زدن است سرگرميموبلاگ زدن است من در اينجا سياه مي كنم...
-
به نام خداوند جان و خرد - کزين برتر انديشه بر نگذرد خداوند بخشنده دستگير - کريم خطا بخش پوزش پذير عزيزي که هرکز درش سربتافت - ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر