۱۳۸۶ بهمن ۱۴, یکشنبه

نفس عميق نفش كش!!

در باب اين پسر ايروني در كانادا سينه بوسيده، ميگم كه: همش نزنيم. هر چي همش بزنيم، بوي گند بيشتري به مشام ميرسه. فرهنگمون رو نميگما!!! يعني واقعان نمي گم؟ اون يك اشتباهي كرد، فاحش!‌ در باب اون نوشتن هم اشتباهه. نمي دونم چرا ياد فيلم دختر هنرپيشه افتادم (اسمش رو نمي برم تا ديگه با سرچش كسي نياد اينجا). حالا!‌ يك نفس عميق همراه با آه!‌ ميشه بازدم. بجاش بياين خودمون رو درست كنيم. من هر چي خوندم رو اكثرا share كردم تو گوگل ريدر.
شنيدم يا خوندم؟ نمي دونم. به هر چيزي كه زياد بها و ارزش ميدي و وقت روش ميذاري چجوري ارزش گذاري مي كني؟ يك قلك بردار، به ازاي هر بار توجه، يك مبلغ واحد، مثلا، 200 تومان بنداز توش. بعد از يك مدت ببين روي چه چيزهايي، به چه ميزاني (از نظر مادي) هزينه كردي. بعد مي بيني كه ارزشش رو داشته يا نع! بنظر من يك ساعت زيباي 10 هزار توماني براي مچ دست آدمي كافيه. ارزش!‌ارزش!‌ارزش!‌ چه چيزي ارزش است و چه چيزي ارزش هزينه كردن داره؟ حالا با نفس عميق فكر مي كنم.
تصميم هاي رفتاري گرفتم در اين چند روزه.
چقدر هم چيز مي خواستم بنويسم كه نسبت به اينها ارزشي نداشتند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سینا بطحایی

آمده است که موسیقی ذهن  و زبان آدمی را باز می کند. حکایت یک موسیقی تلگرامی یا شاید واتسپی است که ما را با این بشر ایرانی آشنا کرده است. یک ه...