۱۳۸۶ بهمن ۲, سه‌شنبه

سر گنده زير لحافه

- حامد توي خودت نريز!
+ پس كجا بريزم؟
- خيلي بي شعوري!!
+ اه! من كه چيزي نگفتم!؟

توي يكي از همينايي كه اشتراكش كردم تو ريدر، نوشته بود: حرف زدن بلد نيستي،‌حرف نزدن كه بلدي!‌ آره بلدم. اما اينقدر حرف مي زنم تا ياد بگيرم. اما عجيب تو ذوققققققم خورده. چي؟ پيچ پيچي! نخودچي!‌آش كاچچچي!‌قيچي!‌ (بچه بوديم چه چيزايي مي گفتيما!)
بلاگر رو چرا فيلتر مي كنيد خوب؟ فارسي كرده سرويسش رو، كار بدي كرده؟ عجبه ها! اين هم من در اتاق كار پادگانم! busy شده فكرم اما خوشبختانه نه بخاطر فوت كسي!‌

- اين چه دورانيه من دارم تجربش مي كنم؟
+ هيچي نيست!‌ بيخودي به خودت نگير. سر گنده زير لحافه!
- جدي!
+ بعله!‌
- من اگر تورو نداشتم چي كار مي كردم؟
+ اينو بي خيال، من اگر تو رو نداشتم چي كار مي كردم!

جريان يارووووعه كه زنش زشت بود. يك روز خانومش ازش مي پرسه: عزيزم! اگه يه روز من بميرم تو چي كار مي كني؟ يارووووعه هم ميگه:‌ اينو بي خيال!‌ بگو اگه نميري من چي كار كنم؟ D:

۲ نظر:

سینا بطحایی

آمده است که موسیقی ذهن  و زبان آدمی را باز می کند. حکایت یک موسیقی تلگرامی یا شاید واتسپی است که ما را با این بشر ایرانی آشنا کرده است. یک ه...