۱۳۸۶ شهریور ۱۲, دوشنبه

شما خوب

سلام
ساعت 14 امروز، که خيلي هم گرمه. چون 2 تا گروهان، صبحگاه بد بدو رو رفته و ضرب 4 زدند، ما هم که خوب زديم بايد ظلل آفتاب ساعت 2 بمونيم و ضرب 4 بريم. دايره واژگان ناسزاهامونو اينجور وقتا حسابي بروز مي کنيم. خيلي اعصابم خورد بود. خيلي فحش دادم. خدا لعنتتون کنه. بابا آدم دردش مياد خوب. فقط افسرا رو هم نگه داشتند. يعني چي آخه. بابا پدرا مادرا! بدونيد و آگاه باشيد پسر بدبختتون بايد بره سربازي! ايران نمونيد! اگرم مي مونيد يک کاري کنيد نره! کدوم سازندگي! کي ميگه بري خدمت ساخته ميشي؟؟ بله. فحش ياد مي گيره. لبش به سيگار و کونش به ... خداييش نمي فهميد چي ميگم؟ نع؟ چطوره که اينجور وقتا مي گيد به خدا توکل کن! چمي دونم صبر پيشه کن! و از اين خزعبلات. چطور تا گيس يک دختر، يا قوس کمرش ميزنه بيرون في الفورت شهوتتون درد مي گيره. ما با اين همه ظلم نمي تونه عقلمون، شعورمون درد بگيره!! هر کي من رو خر فرض کنه خر خودشه. من اصلا آخر بي شعور! شما همه خوب! اينقدر بد و بيراه گفتم که اومدم خونه غسل کردم. من براي شخص بي شخصيت خودم تکي نمي گم. من تازه اسمان توي جايي خدمت مي کنم که آسون تره! اون بندگان خدايي که تو نيروي انتظامي، يا لب مرز ميوفتند چي کار مي کنند بنده خداها!!؟؟ خود پسر عموم ابراهيم مگه نبود. دکتر بود! فرستادنش چابهار!! عه عه عه!! توي آموزشي يک دکتري رو از تبريز فرستاده بودند سيستان بلوچستان!! داشت ديوونه ميشد. با خودش حرف ميزد و هي راه مي رفت. باز هم حرف حساب فهم نشود. شما خـــــــــــــــــــــــوب!!

اصولا بگم که آدماي بي شعور توي اين محيط ها يافت مي شوند. (حالا با اندکي اغماز با شعور هم دارند. مثل سرداري که امروز ما رو با ماشينش سوار کرد، وقتي خودش زودتر پياده شد به سربازش گفت آقايون رو تا جايي که مي خوان برسون برگرد!) چرا که اگه سر سوزن شعوري بود، ... خوب درد داره ديگه.

اينا همه به کنار. من از اين سايت 3-4 سالي هست بهره مي برم. به اسم snapsoid. بايد بشناسيدش. اگر نمي شناسيد بريد ازش لذت ببريد. به درد اونايي مي خوره که عکس جمع مي کنن رو گوشي هاشون و بلوتوث بازند. لينک هاي مختلفي داره. از موضوعات مختلفي هم داره. وقتي شيطون ميرفت تو جلدم به بخش پلاس هجدهش هم سرکي مي زدم. الان که فيلتره و من پسر خوبي شدم. بعضي از عکس هاش واقعان فاني هستند.

اين مطلب با عنوان یادم هست...یادت هست؟ هم جالبه. بخونيدش. هرچند نه! نمي خواد بخونيد. دردتون تازه ميشه!

يک اصطلاحي اين سربازا دارند تو اسکان. ميگن چي کاشتي که برداشت کني؟ براي موقعي هم ميگن که قبل تر از اسکان، چند ماه قبلش تا حتي توي روز خود اسکان، کاري، فعاليتي، چيزي انجام بدند که باعت بشه پستشون لغو بشه يا به اصطلاح بلامانع بشه. اولا تو نخش نبودم اما کم کم ديدم چه جمله قشنگ تکراري ايه که از بچگي مي شنيدم. اينکه چي کاشتي که مي خواي برداشت کني!؟ به اين مورد زياد فکر ميکنم بلکه از اين سختي ها و اجباري حداقل درسي گرفته باشم.

بريد اينجا هم بخنديد

۲ نظر:

  1. آره! خوب گفتی! بد عصبانی بودم...
    هـــــــــــي!!
    خيلي چيزاي ديگه هم بود و هست که ازش مي گذرم. اما اين ديروزي خيلي زور داشت ديگه. امروز هم يک چيز ديگه بود که بي خيال شدم.
    بي خيال :)

    پاسخحذف

جیم ران

 سه سال پیش در آستانه ۴۰ سالگی تصمیم گرفتم به خودم یک هدیه ویژه بدم. گزینه های مختلف رو بررسی کردم و در نهایت در ورکشاپ ۴ روزه تونی روبینز ب...