۱۳۸۵ فروردین ۳۱, پنجشنبه

che kar mishavad kard!!!


وقتی واقعیت ها , آدم را فریب بدهند چه کار می شود کرد ؟
روزگاریست که حقیقت هم لباسی از دروغ بر تن کرده است و راست راست توی خیابان راه می رود
عشق نشسته است کنار خیابان , کلاهی کشیده بر سر و دارد گدایی می کند و مرگ , در قالب دخترکی زیبا , گلهای رز زرد می فروشد
زندگی , در لباس افسر پلیس , برای ماشین های تمدن سوت می زند و شادی , در هیئت گنجشکی کوچک , توی سوراخی در
زیرشیروانی , از ترس گربه خشونت , قایم شده است و آدم ها , همان قورباغه های سرگردان مرداب تنهایی هستند که شاد از شکار مگس های عمرشان شب تا صبح غورغور می کنند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سینا بطحایی

آمده است که موسیقی ذهن  و زبان آدمی را باز می کند. حکایت یک موسیقی تلگرامی یا شاید واتسپی است که ما را با این بشر ایرانی آشنا کرده است. یک ه...