سرشارم از ایده. نه الان که عموما و همیشه. عمدتا توی حال بدی نباشم و فکرم درگیر نباشه.
و این ایام، این رفتار خودم و بقیه خیلی اذیتم می کنه که:
در گذشته، همین گذشته نزدیک رو میگم. شما حساب کن 5 تا 10 سال پیش. عموما بزگترها، بزرگتر بودن و حرفای بزرگونه و پندهای ارزشمند داشتن. و عموما ما (کوچک ترها) محتاج و مشتاق به دونستن و شنیدن (لااقل من که اینطوری بودم)
اونچه الان (توی این سال ها) باب شده و بنظرم ناخودآگاه داره اتفاق میفته، این هست که نقش بزرگترها کمرنگ شده، و شروع کردیم به انتشار گفتار بزرگان. بله گفتار بزرگان. اکثر سایت ها، یک عنوانی به این نام دارند. اوه! فت و فراوون. فارسی و انگلیسی. به هر زبونی. روزانه و شبانه. برات ایمیل هم می کنند. و .....
هر روز و هر لحظه جمله ای از یک بزرگی (کی می دونه؟! شاید اون آدم اینقدر ها هم بزرگ نبوده باشه!!) می بینیم و می خونیم و لبمون رو بهم فشار میدیم و به نشانه تایید سری تکون میدیم و احیانا احسنت و افسوس و آه و جدیدا لایکی براش می زنیم. و بعد؟! ....
لطفا بگید بعدش چه اتفاقی میفته. بنظر من هیچی. هیچ عزمی جزم نمیشه برای درس گرفتن از این جمله حکیمانه.
خوب حالا حتما می پرسید چیه این موضوع اذیتم می کنه. میگم خدمتتون. عرض می کنم.
در گذشته، به جایی می رسیدی که گیر می کردی. مستاصل می شدی و مراجعه می کردی به بزرگی، و یا حتی بدون مراجعه بزرگترت می فهمید و با جمله ای و درسی و پندی تورو دوباره شارژ می کرد و تو شاد و شنگول میرفتی پی ادامه مسیرت.
و اکنون، بزرگتر می فهمه، می بینه اما حرف اون رو تو خریدار نیستی. چرا که منبع و مخزن همه پندها را در جایی به اسم اینترنت و یا حلقه دوستانت می دونی. و متاسفانه اون منبع ذره ای درد تو رو پاسخگو نیست. به خیال خودت تکنولوژی داری. یه چیز شیک داری. ارتباط داری. هوادار داری. لایک داری. کامنت داری. دسترسی داری .... اما هیچ و هیچ به کار تو نخواهند اومد.
اینه که اذیتم می کنه.
به جای چت با دیگران بطور مجازی، باید بطور واقعی با پدر و مادرت چت کنی. زنگ بزنی با دوستت حرف بزنی. ببینیش. شادی و غم همدیگر رو بغل کنین.
خودمون رو اذیت می کنیم و نمی فهمیم.