۱۳۹۰ دی ۲۷, سه‌شنبه

بیدارم

بیدارم و خیلی اتفاقا افتاده. فاصله 8 دی ماه تا همین امروز!

همین امروز؟ نه! از همون موقعی که، کـــــــــــــــه :D
خوب دیگه مزدوج شدم و حلقه ای دستمه و دستشه که آرزوش رو داشتم.
دیشب، بهترین شب بود. یکی از بهترین شب ها. روزهای قبلش در اون فضای سرسبز و بارونی شمال هم خاطره ای هستند برای خودشون. بام تهران. بام سرد تهران. پارکینگ بیهقی. کاخ نیاوران. پمپ بنزین. موسیقی. آینه به آینه هه. در حال بیدار شدنه.
و! شروع شد ...


۴ نظر:

  1. مبارکه . خیلی خوشحال شدم. ایشالا که خوشبخت و خوشحال و سلامت باشید

    پاسخحذف

فحش و فحش بازی: پدرته

داستانی ادامه دار. در این 12 (یا شاید 13) سالی که از خارج از ایران و در دیار کفر روزگار می گذارنم و گاهی دیده میشوم، بارها شده است که به این...