پست‌ها

نمایش پست‌ها از نوامبر, ۲۰۰۶

ماهي

سلام امروز يه کوچولو رفتيم بيرون. ماشينو يه هفته اي مي شد که روشن نکرده بودم حتي. روشن کرديم و با مامان رفتم لاله زار بالاتر از مهران، کوچه برلن، تا از همون شلوارا و چندتا پيژامه بگيريم. امروز ناهار ماهي خورديم (ماهي حلوا) بدون تيغ. چه خوش مزه بود. ديشبم زير تيغ رو ديدي؟ ظرفهاي ظهر هم رو شستم بنده. اصولا گه گاهي ظرف مي شورم. و اين کار رو هم خيلي دوست دارم. داشتم فکر مي کردم اگر من، شخص خودم، بدون در نظر گرفتن تقدير و آدم بودنم، ماهي يا يه حيوني (جونوري) بودم مثل گاو، گوسفند و ... (دور از جونم ...) اونوقت يه سري ديگه من رو مي کشتن تا بخورنم چه حالي پيدا ميکردم؟ اصلا خدا به اين دسته از حيوانات روح يا احساسي داده که اينجور چيزا را بفهمند؟ يا احساسي داده که از ديدن غذاشون يا يک چراگاه سر سبز مشت و ... کلي ذوق کنند؟ مي دونيد چيه؟ از خيلي وقت پيشا بابام وقتي مي خواد توي جايي، حتا از حياط مياد تو، دم در، حتي شنيدم مکه بودند با مامان، مي خواد مامان رو صدا کنه، ميگه حامد ! خداييش اولش با هر صدا زدن جواب مي دادم و پيگير مي شدم که چي کارم داره. کلي هم مي خورد توي ذوقم وقتي با من نبود. اما بعدان ...

يک اشتباه خوشگل

یک اشتباه کردم و خودم رو خوشگل کردم. در نتیجه دیگه الان نه ریش دارم و نه سیبیل! جهت زدن سیبیل و بعد استحمام فعالیت می کردم که قسمتی از ریش و هم چنین سیبیل به طرز ناجوانمردانه ای DELETE شد. آن هم از نوع SHIFT+DELETE . CTRL+Z هم کار نمي کنه در اين مواقع! SYSTEM RESTORE هم همينطور. اما خوب. به لطف قرص هايي که می خورم و همچنین به لطف خیلی بهتر شدنم، جوش کمتری دارم و راحت تر اصلاح می کنم صورتمو. در حمام. توی بخار حمام. چه جیگری شدم به خدا! پسر خوژگله!

آستانه

رونق بازار فناوري اطلاعات امارات مديون بازار ايران است وضعیت وخیم آیت‌الله طاهری (بخون تا بفهمي از باب چی لینکشو گذاشتم) چند تا لينک جالب از این بهروز: حقوق زنان | استفاده از کامپیوتر ايران خودرو (اين آخر خنده هستش) - سیستم چهارگانه سوخت(یونجه-علف تازه- کاه-جو) اينت ماري | پفک | دانش آموز آستانه مردم تا حد مضخرفي تغییر کرده. در برخی موارد که باید آستانه ضعیفی داشته و عکس العمل نشون بدند، ساکت و خوابند و در اون یکی موارد که باید آستانه بالایی داشته و صبر به خرج بدند خودشونو جر می دهند ... مثلا الان که از حادثه سقوط هواپیما میگذره. چقدر عادی شده برامون! آستانه واکنش هامون نسبت به وقایع و اتفاقات خیلی فرق کرده. کی فکر می کردم با شنیدن این خبر تعجب نکنم؟ خاله ثریا (زن عموی عزیزم که از بچگی به علت شدت علاقه و صمیمیت خاله صداش می کنیم) منزل ما هستند. ازشون کلی درس می گیرم همیشه. خاله با مامان خرید بودند امروز، برام لباس زیر چسبون گرم گرفتند که تنم کنم وقتی می خوام برم کرمانشاه. دستشون درد نکنه. من يه آدم 26 ساله. اگه مادر گلم به فکرم نباشه، بعضی اموراتم چطوری می شن؟ خودم که به فکر نیست...

پانيز

سلام! اسم يکي از دوستاي مهد صبا پانيز (پانيذ) هست. حالا شما مي دونيد پانيذ (پانيز) از پونز (پونذ) مياد؟ يا از يه چيز ديگه؟ صبح تا ظهر جشنواره خوارزمي. (همچين فکر نکني وسط سالن اجلاس سران يا مرکز همايش هاي صدا و سيما کار مي کنم! خيابون طالقاني سر ايرانشهر) بهد ناهار. منزل. کمي کار. کمکي خواب. بعد کار. ااووووووااا (صداي گريه کودکانه! عـــــــــــــــوا) بنده بايد تا 21 مــــــــــاه خدمت کنم. سعي مي کنم لذت ببرم. - مراسم تقدير جشنواره - همون اختتامیه خودمون- هم همونطور که امير گفته بود شنبه 25 آذر هستش. اگر من هم تهران باشم و نرفته باشم کرمانشاه، به ياري خدا شرکت (حضور) بهم مي رسانم. علي رضا هم امروز باهاش چتکي کردم و باز پشيمون شدم. همش منفي! اي بابا! کار مي کنم. تو چي کار مي کني؟ اصلا فردا چي کار مي خواي بکني!؟ آهان. ميگم يه چيزي مي خوام بگم يادم ميره! از آقاي امام دادي پرسيدم که ميشه توي خدمت در پيام نور تحصيل کرد؟ گفت بـــــعـــلــــه!! مبارکه! گفت با پادگاني ها بايد به جوش باشي (يعني بشناسنت. هر کاري گفتند بکني) تا اگر مرخصي خواستي براي حضور در کلاس ها گير ندن بهت. منم گفتم چشم. ايش...

جانباز

امروز از دفتر آقاي حسيني که يک سري رفته بودم بر مي گشتم، تو مدرس نرسيده به خروجي آفريقا، يک آقاهه (ايستاده) با خانومش (نشسته) رو ديدم که يک پارچه گرفته بود دستش به طرف ماشينا، نرسيده به تابلوهاي تبليغاتييه ديگه، من جانبازم و ... امير حسين پايان نامه فوق ليسانسش علاوه بر برگزيده شدن در جهاد دانشگاهي، توي جشنواره خوازرمي هم ماشالله برگزيده شده. واقعان خسته نباشه. با پاي شکسته براي دفاع و درس تا بابل مي رفت. ديگه وقتي من ديدم بايد بگم و ازش درس بگيرم ديگه. پايان نامش در مورد سرمايه اجتماعي هست. به نظرم وقتي مي فهمي چيه که يک کم بخواي سعي کني بفهمي چي مي خواد بگه. من که با اين برداشتي که يک کم از گفته هاش بدست آوردم و يک کم خودم بهش فکر کردم، گرفتم که خيلي خيلي موضوع محشري هست. واقعان خسته نباشه! پسر عموم هست ها!! دلتون بسوزه! تازه توي اين عمري که کردم (26 سال) ديشب پريشب فهميدم که ماه مرداد يه جور ديگه نوشته ميشه. بصورت امرداد . تعجب مي کنم چرا اين چيزي که براي بقيه بديهيه چرا من نديده بودمش تا حالا. حالا چي کار کنم مي گي؟ من مي خندم! شما هم بخند! چند شب پيش با داداش رضا و زنداداش، حرف ...

براي چي

سلام از چی بگم. بگم که باید بگم. من برای چی می نویسم؟ می نویسم که بیان بخونن و به به و یا چه چهی منو ارضا کنه؟ نع! يه دوست بسیار خوب برام اس ام اس داده امروز که وبلاگم جذبش کرده. و يک سري تعاريف ديگه. که لطف داشته. اما من باید بگم برای چی می نویسم. شاید هدفم از نوشتن، همون هدفم از زندگی باشه. حالا هدفم از زندگی چیه؟ خوب اون به خودم مربوطه جزئياتش اما کلياتش همون چيزاييه که اينجا ميگم. شايد جزئياتش رو هم بگم. از مسايل دروني و معنوي الي مسايل بروني و بعضا نگفتني. بعضي هاشو ميگم، بعضي هاشو سربسته مي گم. اما بالاخره ميگم. حالا يا به تو بر مي خوره يا نمي خوره. اين تو کي هست؟ اين تو خودمم. 4-5 ماه ديگه، 2-3 سال ديگه من ديگه اين من الان نيستم. تو (من چند وقت ديگه) کلي عوض شدي. شايدم عوضي شده باشي. اما دوست دارم و تلاش مي کنم که مثبت تر از قبل بشی. به شخصه اعتراف کردم و مي کنم خيلي عادت هاي بدي داشتم که بايد ترک کنم اونا رو و با عادات خوب خو بگيرم، و خيلي عادات و ايده هاي خوب داشتم و دارم. خيلي ايده ها و عادات داشتم که اصلان بهشون عمل نکردم. اصلا نپرداختم بهشون. من 7 سال دوره تحصيلم جهت گرفتن ...

بدون شرح

بدون شرح من نمي شناسم اين نويسنده رو. ولي من خوشم اومد از مطلبش

ظهر بخير

تصویر
تصاوير جالب انگيز ناک - البته نه همش مثل اين

بادا مبارک بادا

سلام دیشب مراسم بسیار خوبی بود. بسیار بسیار تدارک دیده بودند. ایشالله مبارکشون باشه. این دختر عموی ما (متین) از چندین سال پیش می گفت اسم شوهرش علی هست. نگو کلک زیر سر داره ... عی عی ... واقعان که مبارک جفتشون باشه. به مونا (خواهر عروس) هم تبریک میگم. همینطور به امیر حسین داداشی متین. در احوالات دیشب ما که نگو و نپرس. ناهار جاتون خالی آبگوشت داشتیم. اونم مفصل. به همراه دوغ و گوشت کوبیده. عای مزه داد. عای مزه داد. اما نگو معده اینجانب با حبوبات هم سر ناسازگاری داره. کلی باد و ... (با عرض معذرت) از اونهمه غذای خوشمزه که بود چیزی نخوردم. فکرشو بکن؟ فسنجونو که گذاشته بودند رو میز داشت غل غل می زد. گفتم چه داغه؟ مگر نع؟ گفتند زیرش شمع گذاشتند که داغ بمونه. اونوقت این در حالیه که من بدنبال موال هستم و میز رنگین غذا در جلوی چشمانم دلم را آب می کند. بهر حال شب خوبی بود. ما هم دختر دادیم به آقای الفتي اينا. جای ابراهیم و مصطفی و محمد هم سبز. به شما نمیگم جای شما خالی، میگم خدا قسمتتون کنه. به هر حال به قول استامينوفن این شتریه که در خونه هر خری می خوابه. (دور از جون خودمون و خودتون) علی ایهاالح...

احمدی نژاد شدن

آقای احمدی‌نژاد گفت: دنیا به سمت احمدی‌نژادی شدن پیش می‌رود. کارشناسان فرهنگستان زبان و ادب فارسی، این احمدی‌نژادی شدن را معادل هسته‌ای شدن ارزیابی کرده‌اند. از سوی دیگر کارشناسان موسسه رویان موفق شده‌اند به طور مخفیانه احمدی‌نژاد را شبیه‌سازی کنند و احتمال دارد در صورت حمله ایران و تصرف کشورهای همجوار، هر یک یک احمدی‌نژاد داشته باشد و مردم آن کشورها نیز همدرد ما باشند که گفته‌اند، چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار. الفرار به نقل از شازده خانوم و امشب مراسم نامزدنگ دختر عمو متینه. و امروز روز خوشی خواهد بود. و امروز خانواده حسيني بعد از بيش از 20 سال مراسم نامزدیه يک دختر حسيني را جشن خواهد گرفت. چون اکثريت با پسراست. آره. اکثريت. و امروز فکر کنم برسم کارمو تحویل بدم. حالــــــــــــــا حـــــــــــالا ! ديشب از همدان عمه جان اشرف و آقا کامران جهت شرکت در مراسم آمدند. ديشب مهدي حالش اوخ شده بود. 1 ساعت زير سرم بود و 2 تا آمپول زد. عصبيه از نظر من. با مصطفي و ابراهيم ديروز ظهري مي چتيدم. از اينکه نيستند در مراسم امشب ابراز دلتنگي و علاقه کردند. به همه هم سلام رسوندند. ...

دمتون گرم

حمايت دو خواننده جوان از زهرا امير ابراهيمي در اينترنت - لينک از احسان - خبر هم از خودشه

چک اسلواکی

خواب دیدم رفتم یه جایی. اما اونجا چک اسلواکي نبود. ديشب مراسم جشن تولد خانوم مهدی در منزل داداش رضا. بزن و برقص و کادو دهی. و بعد شام و بعد بابا حرفی زد که جاش اونجا نبود. اومدیم خونه من و مهدی. زنگ زدن که بابا حالش بد شده. قرصاشو برداشتم. نمی دونم تو بارون چه جوری با ماشین خودمو رسوندم خونه داداش اينا. اما رسیده بودم لامپ چراغ جلو سمت چپ نور بالاش سوخته بود. الحمدلله خوب شد همون دیشب. ديشب قبل از اينکه بريم خونه، رفتيم خونه حاج آقاي عابديني پدر خانوم مهدي. از فيلماي زمان گذشتشون گذاشتن برام. چه لذتي بردم. چقدر ماشالله شاد و سرزنده و رقاص و خواننده و مجلس گرم کن هستند. 40 تا صدای خواننده رو تقلید می کردند که صدای مرضيه وگوگوش و همين محمد نوري که چند شب پيش خوند رو شنيدم. ماشالله. خدا ايشالله بهش سلامتی بده بازم بخونه. گفت به منم که باید يه شمال با هم بریم. منم که از خدامه. اه اه اه.... نمي گذره لامصب. يعني ميگذره ها. اما بنظرم ديره. دوست دارم همين الان بگن شده 1 دي. بلند شو بيا پادگان. اوه اوه. چه سرمايي هم هست اونجا. خدا خودش بزرگه. خدا رحم کنه بهم. امروز هم با ماشین رفتیم صبا رو از م...

اينو نگاه

سلام جون من اينو نگاه -> دختره زنگ زده خونه. ميگه: - آقاي سيد محمد مهدي حسيني؟ (تلفن به نام مهديه) - شما؟ - من دنبال نويسنده اي به نام ... بودم از 118 20-30 تا اسم پيداکردم - داداش من مهدي هست، اما نويسنده نيستش. خوب خانوم اينجوري که نميشه، يا زنگ بزن به مرکز ناشران، يا برو تو اينترنت سرچ کن .... - اوا مگه ميشه؟ - اوا نداره! چرا نشه ... بلدي گوگلو؟؟ - بله. يه چيزايي بلدم. ميشه بگيد بايد چي کار کنم؟ - من هم گفتم ..... ولي باز زنگ بزنه سعي مي کنم بيشتر با هم آشنا بشيم.... اگر زنگ بزنه .... خبر دار شدم، اينترنت نمي دونم مال کدوم شرکت، 50 ساعت ميشود 5 هزار تومان. يعني ساعتي 100 تومان. خداييش مي بيني؟ چه خوب شد نرفتم ساليانه بخرم. حالا مادام العمر سپنتا که به جاي خود .... پدرم و عموهام و عمه هام بايد اين شعرو خوب حفظ باشند: اميرتيمور لنگ - رفته به جنگ - خورده تفنگ - ماشالله به جونش - (1. يه لقد به _ونش 2. نخودچي به ...)

شيامالان

تصویر
قبل از ورود به ياهو ميل بتا . اول کمي ورزش بعد .... http://isna.ir/Main/NewsView.aspx?ID=News-822742 http://ayande.ir/2006/11/16/post_82/#more%22 http://www.widro.com/throwpaper.html - بازي قشنگيه http://www.lajvar.se/barn/chernobil/kodakane-chernobil.htm http://www.yahoo.com/s/440690 - مراسم ازدواج تام کروز ... خدا قسمت کنه (قبلا شنیده بودم که کروز از شراکت در شرکت سازنده فيلماش اومده بيرون و ميخواد ياهو رو بخره ) http://www.alef.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=2012&Itemid=99999999 - رياضي دانان وجود خدا را ثابت كردند http://www.hamvatansalam.com/news71269.html - آگهي اينترنت - اجير کردن براي قتل همسر http://links.p30download.com/archives/2006/11/4518.php زماني که گوره خر مي ترسد http://www.nezameslam.org/matlab/honda.htm ماشين عجيب هوندا لينکا ارسال شده از عطا و احسان

چشم چشم

تصویر
بزرگش کنيد بعد سرگـــــــــــــــــــــــــيجه بگيريــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

انار

تصویر
سلام. اول جالبانیات: يه کليپ تو ياهو ويديو ... ميگه تو آلمان يه تبليغ فيلتر مي کنه طفلک پسره رو .... (يه همچين چيزي فکر کنم .. ) اين هم منم قرآن. بعد از اينکه مطلبو گذاشتم جستجویدم و يافتم: منم قرآن ، منم قرآن منم پیغام جاویدان - منم سر چشمه ی ایمان ، منم برنامه ی انسان سرود عشق و امیدم ، فروغ پاک توحیدم - زدودم تیر گیها را به هر قلبی که تابیدم بیا یکدم تماشا کن گلستان محمد را - نگر در آیه های من جمال آل احمد را منم قرآن ، منم قرآن منم پیغام جاویدان - منم سر چشمه ی ایمان ، منم برنامه ی انسان سرود عشق و امیدم ، فروغ پاک توحیدم - زدودم تیرگیها را به هر قلبی که تابیدم منم قرآن ، بها ر خرم گلهای تابنده - منم سر چشمه ی فیاض و بی پایان فزاینده منم قرآن ، منم قرآن منم پیغام جاویدان - منم سر چشمه ی ایمان ، منم برنامه انسان بیا یکدم تماشا کن گلستان محمد را - نگر در آیه های من جمال آل احمد را منم قرآن کتاب عشق و عقل و دانش و تقوا - به حکم آیت عدلم ستمگر را کنم رسوا منم قرآن ، منم قرآن ، منم پیغام جاویدان ...

بیم بابام بوم

تصویر
سلامون - علیکم - ... 2-0 کره رو زدن خيلي حال داره. هر وقت ميبينم اونا با ناداشته هاشون از ما سرترن، بدجوري لجم ميگيره. لجم بيشتر از اينه که چرا خودمون با دست خودمون جلوشون کم مياريم. وگرنه موفقيت اونا ناشی از تلاش زيادشونه مطمئنان. مامان صبا گفته که ديشب وسط شب، نصف شب، صبا رو (برادر زادم - 4 ساله) بردتش، روم به ديوار، دست به آب. اونم هي با چشای بسته گفته به مامانش که جيش نداره و نمي خواد بره دست به آب. يه مدت که نشسته تو زورخونه، با همون چشاي بسته در حاليکه داره خوابشو نگه ميداره، گفته: ببين اخمخ بي شعور. من که بهت گفتم ندارم. ببين نمياد. (اونم با حالت حق بجانب دارانه گفته اينو) . خداييش سوژه از اين خنده دارتر نصفه شب سراغ ندارم من. چند شب پيش کلانتر بود تو تي وي خونه. يارو پسره داشت مثلان مخ مي زد. ديالوگو: - دختره: از دست خونمون دوست دارم سر به نيست بشم. - پسره: چه خوب - دختره: وا! يعني چي چه خوب؟ - پسره: همين واژه سر به نيست. خيلي واژه قشنگيه . بقدري مسخره بود که شايد فکر کني چقدر مسخرست که من يادم مونده. القصه. حالا که قضيه امير ابراهيمي ختم به خير شد، جوکاي در باب اين رويداد هم ...

مجلوبات

تصویر
تاليا نيوز انگليسي مرد دو شلواره عکس - 1 عکس - 2 عکس - 3 نامه اي به پدر سرگذشت نامه يك شهروند به رئيس‌جمهور لينکا رو احسان خان موحديان دانشجوي برتر دانشگاه امام صادق، و مطلب گذار در هموطن سلام و تاليا نيوز برام فرستاده.

آگوتان

تصویر
سلام ننه (به وبلاگمم هان! عين بچه ننه ها هر چي ميشه آدم مياد همين جا ميگه ديگه. مگر نع؟ ) ديروز: مشغول جشنواره بودم از صبح تا 10 شب. با آنژانس (آن+ژانس) آمدم منزل و خوردو خواب. سينما ماورا رو هم جا موندم. شايد امشب ديدمش. در روز سعي همي کردم تا وبلاگ ببينم (با استفاده از اينترنت اونجانه) به اين نتيجه رسيدم که عجب کار درستم من. چرا؟ ميگم عزيزم. از اونجا که اکثر دوستان در پرشیان بلاگ و بلاگ اف عا، مي نويسن، و اونجا 99.98 درصد، اين وبلاگا رو نمي ياورد. خيلي هم زياد شده متنايي که مي خونم و مي بينم ملت با کار کردن با وبلاگاشون بخصوص با اين دو تا سرويس وطني مشکل دارند. حالا کار درستيه من اينه که يک سرويس دهنده خارجکي انتخاب کردم، و اين دوستان يک سرويس کننده وطني! (شايد هاست اين دوستان هم از نوع سرويس کننده باشه ) - (خداييش دهنم سرويس شد. هي ميزدم نميومد. شک مي کردم به خودم که شاید پام روي سيم باشه. ولي نبود که) + 34 * 345 / (آلفا منهاي دو در انتگرال نامعلوم مفقودالاثر مجهول الهويه)sin. بحثِ دهندگي، گيرندگي و از اين قبيل من رو ياد اين مطلب ميندازه. که. همسران، باید براي هم، تصمیم دهنده باشن...