۱۳۸۷ بهمن ۶, یکشنبه

آمپول

دكتر سيد احمد سيادتي مرحوم شد. بچه كه بودم يك آمپولي برام نسخه كرد كه هنوز كه هنوزه، يادمه چجوري از شدت درد، غش و ريسه مي رفتم. بدمصب ظرف شيشه اي آمپولش از دو طرف زده بيرون و قيافه ي خفني داشت! از خدا پنهون نيست از شما چه پنهون تا بچگي هي بد و بيراه بهش مي گفتم. بچه بودم ديگه!! جاهل و كم عقل! اما انصافا آدم (يعني همون دكتر!) حاذقي بود. خدا بيامرزتش!!
دکتر سیداحمد سیادتی از پیشکسوتان طب اطفال کشور، استاد و صاحب کرسی طب عفونی اطفال دانشگاه علوم پزشکی تهران و رئیس شورای عالی نظام بزشکی و از شاگردان مرحوم دکتر محمد قریب پس از مدتها بیماری دار فانی را وداع گفت.
دکتر احمد سیادتی در سال 1313 در شهرستان سبزوار متولد شده و در سال 1332 تحصیلات عالی خود را در رشته پزشکی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران آغاز کرد. وی در سال 1338 به عنوان پزشک عمومی فارغ التحصیل شد و در سال 1341 موفق به اخذ درجه تخصص در رشته کودکان شد. وی تحصیلات خود را در رشته فوق تخصصی عفونی اطفال در دانشگاههای تهران و تگزاس آمریکا ادامه داد.
وی استاد گروه کودکان دانشگاه علوم پزشکی تهران و از دانشجویان استاد فقید دکتر محمد قریب بود. وی در سال های دهه 60 شمسی پس از تحقیق در زمینه ویروس شناسی درمورد سرخک و آبله مرغان، به یادگیری تکنیکهای آزمایشگاهی مختلف همت گمارد. وی روش جدیدی برای بررسی سریع و با مقدار بسیار کم برای تشخیص آنتی بادی ویروس "واریسلازوستر" به دست آورده بود.
دکتر سیادتی در سال 1365 با کمک دکتر علیرضا مرندی وزیر بهداری وقت، 9 رشته فوق تخصصی در رشته بیماریهای کودکان در کشور را پایه گذاری کرد. وی همچنین از سال 1360 تاکنون دبیر هیئت ممتحنه و ارزشیابی بورد رشته تخصصی کودکان و همچنین رشته فوق تخصصی عفونی کودکان بوده و در سامان دهی امتحانات تخصصی نقش موثری ایفا کرده است.
دکتر سیادتی علاوه بر تدریس 31 تحقیق در رشته عفونی اطفال، به نوشتن و راهنمایی 65 مقاله و رساله پزشکی همت گماشت. تهیه و تألیف 18 کتاب پزشکی، سخنرانی در 85 کنگره داخلی و خارجی و تلاش های بسیار در بهداشت و درمان کشور به خصوص در بخشهایی مانند پیشگیری تب رماتیسمی با تشخیص و درمان گلودرد استرپتوکوکی درسراسر کشور با کمک معاونت پژوهشی وزارت بهداشت، بیماریابی سل و واکسیناسیون در منطقه ورامین، برنامه ریشه کنی فلج اطفال و عضویت در کمیته های مبارزه با بیماریهای تنفسی حاد، سل، بیماریهای واگیر بخشی از تلاشهای علمی و درمانی این استاد است.
وی عضو آکادمی اطفال آمریکا و انجمن پزشکان کودکان ایران بود و چندی پیش کرسی مرکز تحقیقات عفونی اطفال دانشگاه علوم پزشکی تهران به نام دکتر "سید احمد سیادتی" نامگذاری شد.

۱۳۸۷ بهمن ۱, سه‌شنبه

ضمينه


شما در چه زمينه اي تبليغ مي دهيد؟

در باب برنامه نود -90- همين بس كه كسي نمي گويد علت اين برخوردن ها دولتي بودن ورزش است. وگرنه آقايان به جاي پاسخ به سئوالات و دغدغه ها و هدر ندادن بودجه ها و فرصت ها و خيلي اموري كه به من ربطي نداره، به حاشيه نميرند. به من چه رو هم گفتم كه خيالم راحت شه.

۱۳۸۷ دی ۲۷, جمعه

بريم گمشيم

از مهمترين اتفاقات بعد از خدمت اگر بخوام چرت نگم، تموم كردن سريال لاست - LOST - بوده كه امشب به پايان رسيد.
بواقع از ديدن پشت صحنه هاش لذت بردم. اي كاش سينما ماورا راه بيفته و اين سريال رو با تمام صحنه هاي معاشقه اش نقد كنند. اونم فقط نقد دكتر فاطمي!!
فقط توصيه اينه كه قبل از اينكه صدا و سيما برينه به فيلم و بخواد پخشش كنه ببينيدش!

۱۳۸۷ دی ۲۵, چهارشنبه

۱۳۸۷ دی ۱۸, چهارشنبه

اين تصميم

خوب اعتراف مي كنم - يعني بايد بكنم - كه از اين تصميم، علي رغم فنداسيون خوب اوليه، استفاده نكردم متاسفانه. از اين رو مجددا با خودم در اين مطلب بيعت مي كنم.

۱۳۸۷ دی ۱۶, دوشنبه

وايييي ووااي واييييي!!!

اگر كشتند چرا آبت ندادند!!‌ وايييي ووااي واييييي!!!
اگر كشتند چرا خاكت نكردند! وايييي ووااي واييييي!!!
كفن بر جسم 100 چاكت نكردند! وايييي ووااي واييييي!!!

گلي گم كرده ام مي جويم او را!
... شنيدم كام عطشان جان سپردي!

مادر برات بميره!‌ وايييي ووااي واييييي!!!

۱۳۸۷ دی ۱۵, یکشنبه

يكجا

اين مردمان را چه مي شود؟؟؟‌ freegate را پولكي كرده اند. حالا همان با مرام ها و لوتي هاي گذشته و يا اين بي معرفت هاي امروز. پولي شده است ديگه!‌ خوش دارم از تكنولو‍ژي و مخ خودم (و خودمون) كه در طرفه العيني غلط خودمون رو مي كنيم/مي ريزيم! خدا رو شكر از اين همه نعمت.
به قول ياسين مرادآبادي، بچه تريپ باز بالا شهر هم خدمتي: چطور اين همه مخ، در تو يكجا جمع شده!! (البته اون اينو نمي گفت. مي گفت: من موندم اين همه دانش چطور در تو يكجا جمع شده. شده بود تيكه كلاممون به اين و اون مي گفتيم: چطور اين همه شعور در تو يكجا جمع شده!!)

۱۳۸۷ دی ۱۳, جمعه

چشم! من ميرم!

هيچ رقمه با آقاي دكتر ازغندي حال نمي كنم. ميگه كه ما خيلي چيزاي به درد نخوره اونور رو مي دونيم، اما خيلي چيزاي خوبه مربوط به تاريخ و فرهنگ خودمون رو نمي دونيم. ايشون نمي دونند اصولا ما اينا رو چطور شده كه مي دونيم و اونا رو چطور شده كه نمي دونيم؟ من دنبال دانستن اين مطالب نرفتم، خودشون از وب و دوست و آشنا و ايميل، ‌با رنگ و لعاب جالبي به دست من رسيدند. ايشون و امثال ايشون و مديراني با مدرك ايشون و كلا جريان فكري ايشون، با داشتن مسئوليت و دريافت حقوق بابت فرهنگ سازي، چه كاري در اين زمينه كردند؟ اسمش اطلاع رساني است يا فناوري و يا جنبش نرم افزاري! هر چه هست. شما بفرمائيد كه چه كرديد؟
در اين زمينه دو خاطره دارم:
1. سال 3 دانشگاه استاد رياضيات گسسته كه فاميليش يادم نمياد، دو سال بعد از انتخابات خاتمي، مطرح كرد كه اصولا هنر مديران سطح بالا، در تعطيل كردن مكان، و باز كردن مسجد نيست. منظورش هم از مكان اون مكان نبود. منظورش تعطيلي و برخورد با هر پديده اي بود اصولا. و گفت اگر من بودم، مسجد و دانشگاه و .... باز مي كردم، آن طرف تر هم كاواره و ديسكو و ... باز مي كردم. هنر من آن است كه خوبي هاي آن و بدي هاي اين را بقدري خوب به خلق الله منتقل كنم كه خودشان انتخاب كنند. بنظرم اين است پديده جبر و اختيار. جالب است كه سن استاد، آن زمان به زور به 30 مي رسيد.
2. يكي از اقوام با سن و سال بالا و ريش سفيد در هر زمينه اي، و بسيار معتقد، از سفري كه به مراكز مذهبي مالزي و ديگر كشورها داشت مي گفت. گفت نرم افزارهاي دقيق و كاملي طراحي كردند كه نتايج جستجوي يك كلمه ساده آنها، در منابع زيادي در زمان كمي و با كيفيت مناسبي در اختيار قرار مي گيرد. و خوب ظاهران كلي دردش اومده و تا اومده ايران رفته قم و بازديد كرده و به تعبير خودش: به ريششون خنديدم كه اين همه پول و بودجه و نيروي انساني صرف چه كرديد؟ خريد كامپيوتر با LCD و تهيه ساختمان هاي نوساز و شيك و نصب بردهاي تبليغاتي و تهيه نرم افزاري كه در چند منبع محدود، كاربر را دق مي دهد تا نتايج نه چندان به دردبخوري نشان دهد؟!؟ و ... (خيلي چيزاي ديگه گفت. من سانسورش مي كنم)

آره. واقعا آقاي دكتر نمي دونند ما از چه كانالي اينا رو مي دونيم؟ در خيل ايميل هاي روزانه من، كي و كي و كي و كي ايميل مي زنند از نحوه افزايش طول ... گرفته تا آخرين باري كه جنيفر و آنجليا و بريتني خدمت آقاي زارعي رسيدند و يا حاج آقا تويسركاني و دانشگاه زنجان و ...
امشب اين آقاي دكتر داشت مي گفت به شنونده ها و بيننده ها كه بريد دنبال تاريخ و فرهنگ و چيزاي خوب. چشم! من ميرم!

داستان

داستان به اين ترتيب شده كه فضاي ديسك سختم كمتر از 10 گيگ هست (مجموع = 60 گيگ) و من براي سه ماه 15 گيگ پهناي باند دارم. خوب خودم هم مي دونم كه بسياري از مواردي كه مياد رو سيستم كاملا موقتي هست و پاكشون مي كنم. چيزي كه بر اثر كمي مكث فقط به ذهنم زد اينه كه ببين (از روي تعجب و حيرت مثلا) چقدر .........
ديتا توي اين اينترنت هست،
كجاها ذخيره ميشند،
چه فايده اي دارند،
من كدوماشونو بايد داشته باشم.
علي ايهالحالن كه در عرض كمتر از يك هفته، حدود 2 گيگ خوردم.
الكي نيست شكمم زده بيرون دوبل كون مورچه (نقطه) دي

سینا بطحایی

آمده است که موسیقی ذهن  و زبان آدمی را باز می کند. حکایت یک موسیقی تلگرامی یا شاید واتسپی است که ما را با این بشر ایرانی آشنا کرده است. یک ه...