۱۳۸۷ خرداد ۲۶, یکشنبه

عينک



امشب پست واي نستادم. به مسئولش گفتم. اونم مدارکمو ديد و يادش اومد که در مورد عملم باهاش
حرف زده بودم. اومدم خونه، حالا فردا صبح قبل از بقيه بايد ورود کنم تا مشکلي پيش نياد. يعني ساعت 4:30 بيدار شم برم پادگان. ارزشش رو داره البته!
لنز چشمم نمي زنم. روز عاديش نيم ساعت طول مي کشه بذارم، حالا کله سحر کي حال و حوصله لنز زدن داره؟؟ براي همين همه چيو کدر مي بينم!!
همين جا اصلاح کنم که بيوانفورماتيک که بي ربط به بيوشيمي نيست رو دوست دار هستم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

آدمیزاد

آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...