۱۳۸۶ آبان ۱۲, شنبه

خواهد ماند

يک 40 ديقه اي هست اومدم. فرض کن از قطار مترو پياده شي. بعد ايستگاهي باشي که اختلافش با سطح زمين زياده. بري دم پله برقي و ببيني خاموشه! از اون ببعد صداي پله برقي رو بشنوي با خودت زمزمه اش مي کني.
در تاريخ خواهد ماند هر آنچه که حقيقت داشته باشد! ولو تلخ و سخت!

۳ نظر:

  1. به شخصه از تاريخ متنفرم.
    بخصوص اون چيزي که به اسم درس به خوردمون دادند.
    اما وقايعي که خودم توي زندگيم مي بينم و دارم يک جا ثبت ميشه. ميره تو گذشتم. ميشه يک جور تاريخ. پاکش هم نميشه کرد. نميشه مثل history هاي نرم افزاري clear شون کرد.
    در يک جا مي مونن. عقلم ميرسه اينقد که ازشون درس بگيرم و زياد روشون مکس نکنم. نمي خوام آدماي تکراري رو هم هي هي توي زندگيم ببينم. آدماي جديد مي خوام.
    زين همرهان سست عناصر دلم گرفت.
    آره! دلم گرفته!! بــــــــــــــد!
    :( بدتر از اين :((

    پاسخحذف

آدمیزاد

آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...