سلام.
امروز رفتم حجامت مجددان. اينبار از کمرم گرفت. اغراق نگم 30 35 تا تيغ زد خانوم دکتره. اما با اين حال خون کم و غليظي ازم گرفت. دندون پزشکي هم رفتم و يک عکس کلي انداختم. حالا عکسم رو مي برم پيش يک دکتر خوب تو پاسداران که از دوستاي مرحوم حميد زواريان (پسر عمم) هست. يک کلک رشتي زدم. البته به پيشنهاد مهدي. گفت برو اين درمانگاه در خونه عکس کلي بنداز بعدش برو پيش این بابا. خیلی مقرون به صرفه تره این روش. حالا هفته بعد ميرم پيش اين بابا!
اين هم بگم که هيچي!
۱۳۸۶ خرداد ۱۶, چهارشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
آدمیزاد
آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...
-
آمده است که موسیقی ذهن و زبان آدمی را باز می کند. حکایت یک موسیقی تلگرامی یا شاید واتسپی است که ما را با این بشر ایرانی آشنا کرده است. یک ه...
-
سه سال پیش در آستانه ۴۰ سالگی تصمیم گرفتم به خودم یک هدیه ویژه بدم. گزینه های مختلف رو بررسی کردم و در نهایت در ورکشاپ ۴ روزه تونی روبینز ب...
-
خوب سلام. من زنده ام هنوز. شما زنده اید؟ عجب چیزیه ها؟؟؟ مگه نعععع؟؟؟ الهی دردو بلای دينا بخوره تو سره عموی لجنش! با اون شاهين هم خيلي حا...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر