۱۳۸۶ خرداد ۱۶, چهارشنبه

اين بابا

سلام.
امروز رفتم حجامت مجددان. اينبار از کمرم گرفت. اغراق نگم 30 35 تا تيغ زد خانوم دکتره. اما با اين حال خون کم و غليظي ازم گرفت. دندون پزشکي هم رفتم و يک عکس کلي انداختم. حالا عکسم رو مي برم پيش يک دکتر خوب تو پاسداران که از دوستاي مرحوم حميد زواريان (پسر عمم) هست. يک کلک رشتي زدم. البته به پيشنهاد مهدي. گفت برو اين درمانگاه در خونه عکس کلي بنداز بعدش برو پيش این بابا. خیلی مقرون به صرفه تره این روش. حالا هفته بعد ميرم پيش اين بابا!
اين هم بگم که هيچي!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

آدمیزاد

آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...