۱۳۹۱ اردیبهشت ۹, شنبه

ثانیه ها

ثانیه ها، صدای تیک تیکی است که در گوشم میزند. 
با اینکه ساعتم دیجیتالی است و صدایی ندارد.
پاندول ساعت، می گوید که به لحظه ای نزدیک می شود که اصلا رسیدنش را طلب نمی کنم. 
و لختی که می گذرد لبخندی گرم به درونم آرامشی می دهد که دلم را قوی می کند. 
و آخر همه این ها که تلاشی است برای نگفتن آنچه در درونم می گذرد، شکرگذاری تو هست ای خدا! 
شــــــکرت

۱۳۹۱ فروردین ۱۳, یکشنبه

نود و یک

سلامم را به ایام پیش رو دارم. 
ایامی که مملو خواهند بود از فراز و نشیب های بسیار.
گذشت زمان، همیشه آدم ها رو اذیت می کنه، وقتی که خوشی، زود میگذرن و وقتی ناخوشی؛ دیر. 
من باهاش کنار اومدم.
کیفیت گذشتش، دست خود آدمه.
نود و یک و روز و ماه و سال و سن هم عدد هستند. یاد می کنیم از روزهای سخت و خوب گذشته، فقط با استفاده از همین عددها!
سلام می کنم تا انشالله همش سلامتی باشه.

سلام!  سلام! سلام! سلام!
سلام!  سلام! سلام! سلام! 
سلام!  سلام! سلام! سلام!  

امید دارم حول حالنا در هر لحظه اتفاق بیفته. و اگر اتفاق افتاد احسن الحالش پایدار بمونه.
سلام بر ایام پیش رو. حتی همین ثانیه بعدی من و تو! سلام!

آدمیزاد

آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...