۱۳۸۷ خرداد ۳۱, جمعه

پيش

من هم اعلام آمادگي کردم. تا چي پيش بياد.
يک درخواست همگاني
[آقاي الف]
برای خیریه ایتام مان می خواهیم یک سایت بزنیم، فعلا دو چیز نیاز داریم : 1 - یک برنامه نویس وب خوش ذوق که می خواهد برای ایتام کاری کند و یک وب سایت زیبا و درخور تحسین برای خیریه طراحی کند که هم بتوانیم خدمات و فعالیت های خیریه را به صورت اعداد و ارقام واقعی در آن قرار دهیم و هم بتوانند از طریق آن سایت به خیریه کمک کنند و هم به دنبال یک نام می گردیم : اسم خیریه ما خیریه صاحب الامر است. ولی دامین با این نام چیز عجیبی از آب در می آید کسی پیشنهادی برای یک نام زیبا برای دامین یک خیریه ایتام دارد یا برای من ایمیل کند یا کامنت بگذارد! به بهترین انتخاب ها هم یک بنز کلاس اس 500 به مقیاس 1:1000 اهدا خواهد شد.

ملت فکر نکنند اين برچسب خدمت من، اون خدمته، يک وقتي!! اين خدمت، همون اجباريه خودمونه!
نوشتنم که نمياد روي مي آورم به گودر و :
من به این تسلیم می اندیشم ، این تسلیم درد آلود
[روزنگار خانم شين، ]
... از خانه پدر و مادرت که فارغ التحصیل شدی خودت یک ناقل بالفطره ای. حالا می توانی راه بروی و دیگران را آلوده کنی. اگر بفهمی باید بروی یاد بگیری که راه درست زندگی کردن کدام است. همان که هیچ جا یاد نمی دهند. مگر در سراشیبی تجربه و درد. جایی باید بایستی و نگاه کنی. ببینی چه هستی. چه کرده ای و به کجا می روی. تو یک مسموم بالقوه ای. بیهوده خوشحالی که از خطر جسته ای. بیهوده خوشحالی که زندگیت شبیه آنها نخواهد بود. یک روز در آینه نگاه خواهی کرد و مادرت را خواهی دید. تو او هستی و با پدرت ازدواج کرده ای. این موجود کوچکتر که هر روز می چزانی اش ، خودت هستی. درد دارد نه؟ حالا باید بروی درس زندگی یاد بگیری بدبخت! برای شکستن این چرخه. درون این چرخه ، دایره امن ...

۱ نظر:

آدمیزاد

آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...