۱۳۸۷ اردیبهشت ۶, جمعه

چهارميش

فيلم چهارم، Stardust 2007 بود که ديدم. بسيار زيبا!!

بعضي ها، روي حساب صميميت و يا بعضا پر رويي شده گوشي و وسايل آدم رو بر مي دارند و زیر رو مي کنند. چيزي نميشه گفت. يعني من چيزي نمي گم. اما اينبار چيزي رو نگاه کرده ميگه اين چيه؟ ميگم به تو چه!! تا تو باشي به وسيله اي که مال تو نيست دست نزني! يعني لذت بردم ها! احتمال زياد حرکت فرد ديگه تکرار نميشه. لا اقل براي من نميشه.

خيلي خوبه که !! نه شرقي. نه غربي! شمال و جنوب رو هم بي خيال. بابا 4 تا جهت ديگه مونده که آدم اصلا بهش توجه نمي کنه. شمال شرقي در برار جنوب غربي! و شمال غربي در برابر جنوب شرقي. جالبه ها!!

باید ساکت بود!! هييييييييييييييييييييييسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس!

اين شکم رو آب مي کنم. قول ميدم. دارم خوب باشگاه ميرم. دوشنبه اين هفته پادگان پست دارم. انگار نه انگار!

من ضرر کردم. از نوع مالي! اما سود بردم. از نوع معنوي. مادي رو جبران مي کنم. و از نظر معنوي عواملي که باعث ضرر مادي شدند رو واگذار مي کنم به خدا. تلاشم رو کردم. (اين واگذاري با اون واگذاري چند پست قبل فرخ داره!)

۲ نظر:

  1. جدی من نمی‌دونم این آدما با خودشون چی فکر می‌کنن ها! آخه این صمیمیته؟

    پاسخحذف
  2. صميميت که نه! توهم فانتزي

    پاسخحذف

سینا بطحایی

آمده است که موسیقی ذهن  و زبان آدمی را باز می کند. حکایت یک موسیقی تلگرامی یا شاید واتسپی است که ما را با این بشر ایرانی آشنا کرده است. یک ه...