۱۳۸۶ مهر ۷, شنبه

ويلوس

ویروس عشق - نوشته شده توسط gwmorteza@yahoo.com در گروه اينترنتي مبين

چيزی که توی مملکت اصيل و با فرهنگ ما زياده، چيزی نيست جز عشق و عاشقی.
هرکسی با يه نگاه، يا صدا عاشق مي‌شه و يا بلعکس متنفر مي‌شه!
اصولا گيرنده‌های رمانتيک قلب ما ايرونيا خيلی آنتن دهيش قويه و اتومات و فوری جواب می‌ده.
اونچيزی که اينروزا ما اسمشو گذاشتيم عشق چيزی جز يه ويروس نيست.
ويروسی که از طريق چشم ها، آهنگ صدا، نوشته ها و تصاوير، اصطکاکات و... منتقل ميشه و فوق‌العاده خطرناکه....
وقتی اين ويروس خوشگله وارد تن آدم ميشه يه سری اتفاقاتی به شرح زير صورت مي‌گيره:
1- بالا رفتن دمای بدن (يه چيزی تو مايه‌های تب)
2- افزايش ضربان قلب و اضطراب و هيجان.
3- کم اشتهايي و يا بلعکس.
4- بی تفاوتی نسبت به همه چيز غير از عامل انتقال دهنده ويروس.
5- بی‌خوابی و آبريزش از چشم و گاهی بينی و بعضی موارد از دهان.
6- سردرد، گلو درد، دل درد، درد مواضع ماهيچه‌ای گردن و ستون فقرات و کمر و اجزای وابسته.
7- فلج موضعی مغز و عدم قدرت تصميم‌گيری عقلانی.
8- تمايل شديد به شماره‌گيری تلفنی.
9- تزلزل شخصيتی و افت قدرت اعتماد به نفس و تمايل به مرگ.
10- تمايل به خنديدن يا گريه شديد.
11- افزايش شديد ميل خودکشی.
12- ضعف شديد و کلی دستگاه عمومی بدن.
13- تمايل شديد به خواندن شعر، شنيدن ترانه و دراز کشيدن روی تخت.
14- فوران آه‌های متمادی از ته دل.
15- گيجی، منگی، قاط زدن و ميل زياد به پياده روی.
16- اعتياد به سيگار، ترياک، هرويين، مرفين، کوکايين، کافئين، وازلين، استالين و ...ـئين.
17- فعاليت فوق‌العاده سلول‌های تصوير سازی و تخيل مغز.
18- قاطی کردن شب و روز و ماه و سال و پارکينسون موضعی مخ.
19- نياز شديد به محبت و آب يخ و چای و آب قند.
20- توجه بيشتر به آيينه و وسواس شديد صورتی.
21- تمايل بی‌اندازه به تکيه کردن به يک شخص يا پشتی محکم.
22- خواب روزانه و تغيير هويت شخصی از آدم به جغد و گاهی شغال.
23- مبتلا شدن به بيماريهايي از قبيل مازوخيسم، قانقاريا، کم‌حرفيسم، ورميسم چشمی، کوتاهی قد و وبا!
24- افسردگی و ... مرگ.
همونطور که مشاهده كرديد، اين ويروس شهرام پهرام حاليش نيست. بی‌رحم و نامرده و توی تن هرکی بيفته فيتيله پيچش ميکنه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

آدمیزاد

آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...