۱۳۸۵ مرداد ۱۷, سه‌شنبه

اهل دانشگاهم


اهل دانشگاهم
روزگارم خوش نيست
ژتوني دارم
خرده عقلي
سر سوزن شوقي


اهل دانشگاهم
پيشه ام گپ زدن است
سرگرميموبلاگ زدن است


من در اينجا
سياه مي كنم خانه ها را
تا بسپارند به ماشين
تا به يك نمره ناقابل بيست
كه در آن زندانيست
دلمان زنده شود


چه خيالي چه خيالي مي دانم
گپ زدن بيهوده است
خوب مي دانم دانشم بيهوده است


اوستاد از من پرسيد
چقدر نمره ز من مي خواهي
من به او گفتم: ميان ترم مي خواهم
من از او پرسيدم: دل خوش سيري چند


اهل دانشگاهم
قبله ام راه دور
جانمازم كتاب قطور
مشق از پنجره ها مي گيرم
همه ذرات وجودم متبلور شده است


درسهايم را وقتي مي خوانم
كه خروس مي كشد خميازه
مرغ و ماهي خواب است


خوب يادم هست
مدرسه باغ آزادي بود
درس بي كرنش مي خوانديم
نمره بي خواهش مي آورديم
تا معلم پارازيت مي انداخت
همه غش مي كرديم
كلاس چقدر زيبا بود و معلم چقدر حوصله داشت

درس خواندن آنروز
مثل يك بازي بود
كم كمك دور شدم از آنجا
بار خود را بستم
عاقبت رفتم به دانشگاه
به نور آموزش
و به پيام نور سرايت كردم


رفتم از پله راه دور، بالا
چيزها ديدم در دانشگاه
من گدايي ديدم در آخر ترم
در به در مي گشت
يك نمره قبولي مي خواست
من كسي را ديدم
از ديدن يك نمره ده
دم دانشگاه پشتك مي زد
شاعري ديدم
هنگام خطابه
به خرچنگ مي گفت ستاره
و اسيد نيتريك را جاي مي مي نوشيد


همه جا پيدا بود
همه جا را ديدم
بارش اشك از نمره تك
جنگ آموزش با دانشجو
آموزش از راه دور
مديريت از راه دور
همه دوُر و همه دور
حذف يك درس به فرماندهي كامپيوتر
فتح يك ترم به دست تقدير
قتل يك لبخند در آخر ترم
همه را من ديدم


من در اين دانشگاه در به در و ويرانم
من به يك نمره نا قابل ده خشنودم
من به ليسانس قناعت دارم
من نمي خندم اگر دوست من مي افتد
من نمي خندم اگر نرخ شهريه را دو سه برابر بكنند
و نمي خندم اگر موي سرم مي ريزد
من در اين دانشگاه
در سراشيب كسالت هستم


خوب مي دانم:
استاد كي مي آيد
او نمي آيد، او نمي خواهد كه بيايد
برگه حذف كجاست
مثلا سايت و رايانه آن مال من است
مثلا بوفه، نقليه و دانشگاه از آن من است
ما مي دانيم اگر سلف نباشد
همگي مي ميريم
و اگر حذف نباشد
همگي مشروطيم
..............................
نپرسيم كه در قيمه چرا گوشت نبود
كار ما نيست شناسايي مسئول غذا
كار ما نيست شناسايي بي نظمي ها
كار ما شايد اينست كه:
لب فرو بنديم و دم نزنيم!

۵ نظر:

  1. ba sheEere sohrab ?!?!

    akh akh akh akh akh akh !!

    پاسخحذف
  2. YAY YAY YAY!
    YAY be HALE RUUUZ!

    hala chi kar konim!
    yani chi mishe!?

    :) :-S ;;) :) :-?

    yani maro mibakhshe!

    پاسخحذف
  3. hala chi shode ke be in noghteye daneshgahi residi?!

    پاسخحذف
  4. sooosk hastam!
    kash zodtar migofty, sosk shudan ham HALI dare haaaaaa 8-} !!

    az onjaeee ke dashatm 2mbale sharayete daneshgahe payame nour migastam , in shero toye ye weblog peyda kardam ke etefaghan linkesh ham hast.

    akhe FAREGH shudam! mage be shuma nagoftam?!?!?
    gavam zaeeede!
    sarbazam!
    bayad beram ASH KHURY, PA KOUBI va sayere fa'alyathaye JANEBI!

    پاسخحذف

سینا بطحایی

آمده است که موسیقی ذهن  و زبان آدمی را باز می کند. حکایت یک موسیقی تلگرامی یا شاید واتسپی است که ما را با این بشر ایرانی آشنا کرده است. یک ه...