سلام
شب مي خوابي، صبح پا ميشي، سيستمت رو روشن مي کني، و در کمال وقاحت مي بيني فقط همين کار رو بلده که بهت يادآوري کنه که 60 گيگ هارد پارتيشن بندي نشده داري!! هيچ درايوي نداري!! بعد از نيم ساعت ور رفتن با اين موضوع تا باهاش کنار بياي، دست به دامن لينوکس ميشي تا بلکه با اون بتوني درايوها و اطلاعاتت رو نجات بدي! اما دريغ و 100 افسوس! کلي عکس و فيلم و کار و بار و دانلود و ....
فردا اسکان دارم! اسکان دارم! سکان دارم! کان دارم! ان دارم! ن دارم! دارم! ارم! رم! م!
ديشب با زحمات فراوان عمو مجتبي، نقشه خونه تاييد شد و ما تا کمتر از يک ماه ديگه از خونه پدري مي رويم! انشاالله!
ديشب مراسم افتتاحيه سرويس غذاي دايي هادي هم بود. چقدر هم مفصل بود. براي مهموناشون 15 جور غذا درست کرده بودند. پــــــــونزده جــــــــور! جاتون خالي! چه حالي داد! 20-25 تا گوسفند هم آورده بودند که پا قدم مهموناي خاصشون، سر مي بريدند. البته ديدن سر بريدن اين زبون بسته ها اصلا به من حال نداد. يکي از اونايي که اونجا بود ديد منو گفت بي خيال بابا گريه نکن!!! خيلي صحنه هاي بدي بود. 2-3 باري چندتاشون مي خواستند فرار کنند. يک بع بع سوزناکي مي کردند. دل آدم ريش مي شد. اونوقت اون 2 تايي که در مي رفتند رو زودتر از همه سر بريدند.
هاردي که تا پريروز، درايوهاي 10-12 گيگابايتيش، به زحمت 1 گيگ رو خالي داشتند، حالا با چي پرشون کنم؟؟ من عتلااط قبليم رو چي کار کنم؟ کلي مقاله جالب و ناجالب ذخيره کرده بودم! به کلم زده تا يک هارد اکسترنال بگيرم تا اينجوري به OS وابسته نباشم ديگه!! (عتلااط = اطلاعات)
شب مي خوابي، صبح پا ميشي، سيستمت رو روشن مي کني، و در کمال وقاحت مي بيني فقط همين کار رو بلده که بهت يادآوري کنه که 60 گيگ هارد پارتيشن بندي نشده داري!! هيچ درايوي نداري!! بعد از نيم ساعت ور رفتن با اين موضوع تا باهاش کنار بياي، دست به دامن لينوکس ميشي تا بلکه با اون بتوني درايوها و اطلاعاتت رو نجات بدي! اما دريغ و 100 افسوس! کلي عکس و فيلم و کار و بار و دانلود و ....
فردا اسکان دارم! اسکان دارم! سکان دارم! کان دارم! ان دارم! ن دارم! دارم! ارم! رم! م!
ديشب با زحمات فراوان عمو مجتبي، نقشه خونه تاييد شد و ما تا کمتر از يک ماه ديگه از خونه پدري مي رويم! انشاالله!
ديشب مراسم افتتاحيه سرويس غذاي دايي هادي هم بود. چقدر هم مفصل بود. براي مهموناشون 15 جور غذا درست کرده بودند. پــــــــونزده جــــــــور! جاتون خالي! چه حالي داد! 20-25 تا گوسفند هم آورده بودند که پا قدم مهموناي خاصشون، سر مي بريدند. البته ديدن سر بريدن اين زبون بسته ها اصلا به من حال نداد. يکي از اونايي که اونجا بود ديد منو گفت بي خيال بابا گريه نکن!!! خيلي صحنه هاي بدي بود. 2-3 باري چندتاشون مي خواستند فرار کنند. يک بع بع سوزناکي مي کردند. دل آدم ريش مي شد. اونوقت اون 2 تايي که در مي رفتند رو زودتر از همه سر بريدند.
هاردي که تا پريروز، درايوهاي 10-12 گيگابايتيش، به زحمت 1 گيگ رو خالي داشتند، حالا با چي پرشون کنم؟؟ من عتلااط قبليم رو چي کار کنم؟ کلي مقاله جالب و ناجالب ذخيره کرده بودم! به کلم زده تا يک هارد اکسترنال بگيرم تا اينجوري به OS وابسته نباشم ديگه!! (عتلااط = اطلاعات)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر