۱۳۸۶ فروردین ۱۳, دوشنبه

همونطور

سلام
همونطور که انتظار می رفت، اين دو روز هم مثل بقیه روز ها گذشت. بالاخره من نفهمیدم. سال نو، بعد از تعطيلات نو ميشه يا از اول فروردين؟ اصلا معيار مناسبي نيست. سال وقتي نو ميشه که انديشه و فکر و اراده آدم بر انجام کار (منطقا خوب) يا عدم انجام کاري (منطقا بد) نو و تازه بشه!

ماشين من تعمير مي خواد. ايشالله بعد از اسکانم در دوشنبه 20 فروردين ميدمش تعمير تا درست همي شود و من را در يافتن آپارتمان کمک کنه. خيلي جاها بايد باهاش برم خونه ببينم. طفلکي يک سر و صدايي هم ميده. بخصوص صندلي هاش. دو تا از درهاش هم بازيشون گرفته. يکيشون از داخل باز نميشه، اون يکي از بيرون. خيلي جالبه! :))

به برنامه ريزيم هم نرسيدم که اومدم اينجا مطلب نوشتم. به کسي نگيد!;)

۴ نظر:

پایان ماموریت غیر ممکن

 مجموعه فیلم های ماموریت غیر ممکن از جمله علاقه مندی های من بوده و هست. مشخصا به میزانی که در جوانی عاشق جمشید هاشمی پور بودم، در دو دهه اخی...