۱۳۸۵ تیر ۳۱, شنبه

نگاه شاگرد


استاد کوزن کلمات اصل نخستین را که قرار بود بر دروازه ی معبد اواکو در کیوتو حکاکی شود می نگاشت. او کلمات را با قلم مو روی تکه کاغذی نقش میزد تا سپس روی چوب حک شود.یکی از مریدان استاد برای او مرکب می ساخت و به خوشنویسی استاد می نگریست.
مرید گفت: چندان خوب نشد.
کوزن دوباره نوشت.
مرید گفت: این از آن هم بدتر شد.
کوزن دوباره نقش زد.
پس از شصت و چهار بار مرکب ته کشید و مرید رفت تا باز هم قدری مایه مرکب بیاورد.استاد که
تنها شده بود و چشم خرده گیری مزاحم او نبود با باقیمانده مرکب نقش تندی زد.مرید چون بازگشت نگاه ستایش آمیزی به آخرین کوشش او کرد و گفت: شاهکار است.

۴ نظر:

  1. hichinafahmidamvalibaratcommentgozahstamkebedunikeumadamnetvaumadamwebogettodidamvahalahamumadambayemodelejadidbaratcommentbezaramagetunestykebekhunish!!cheghadrazkaramdarekhoshammiadeshchehayajanikenadarelamassab!!:P

    پاسخحذف
  2. mibnichebiadabehamaro
    nesfeavordesh
    manammishinamgeryemikonam

    پاسخحذف
  3. ba IE !!!! chetor ke mage ??!?! in eshtebah male IE hasttesh ?!?!

    پاسخحذف

آدمیزاد

آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...