استاد کوزن کلمات اصل نخستین را که قرار بود بر دروازه ی معبد اواکو در کیوتو حکاکی شود می نگاشت. او کلمات را با قلم مو روی تکه کاغذی نقش میزد تا سپس روی چوب حک شود.یکی از مریدان استاد برای او مرکب می ساخت و به خوشنویسی استاد می نگریست.
مرید گفت: چندان خوب نشد.
کوزن دوباره نوشت.
مرید گفت: این از آن هم بدتر شد.
کوزن دوباره نقش زد.
پس از شصت و چهار بار مرکب ته کشید و مرید رفت تا باز هم قدری مایه مرکب بیاورد.استاد که
تنها شده بود و چشم خرده گیری مزاحم او نبود با باقیمانده مرکب نقش تندی زد.مرید چون بازگشت نگاه ستایش آمیزی به آخرین کوشش او کرد و گفت: شاهکار است.
۱۳۸۵ تیر ۳۱, شنبه
نگاه شاگرد
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
آدمیزاد
آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...
-
آمده است که موسیقی ذهن و زبان آدمی را باز می کند. حکایت یک موسیقی تلگرامی یا شاید واتسپی است که ما را با این بشر ایرانی آشنا کرده است. یک ه...
-
سه سال پیش در آستانه ۴۰ سالگی تصمیم گرفتم به خودم یک هدیه ویژه بدم. گزینه های مختلف رو بررسی کردم و در نهایت در ورکشاپ ۴ روزه تونی روبینز ب...
-
خوب سلام. من زنده ام هنوز. شما زنده اید؟ عجب چیزیه ها؟؟؟ مگه نعععع؟؟؟ الهی دردو بلای دينا بخوره تو سره عموی لجنش! با اون شاهين هم خيلي حا...
hichinafahmidamvalibaratcommentgozahstamkebedunikeumadamnetvaumadamwebogettodidamvahalahamumadambayemodelejadidbaratcommentbezaramagetunestykebekhunish!!cheghadrazkaramdarekhoshammiadeshchehayajanikenadarelamassab!!:P
پاسخحذفmibnichebiadabehamaro
پاسخحذفnesfeavordesh
manammishinamgeryemikonam
ey khuda!
پاسخحذفba firefox kar kardi ya IE!?
ba IE !!!! chetor ke mage ??!?! in eshtebah male IE hasttesh ?!?!
پاسخحذف