۱۳۹۲ آذر ۲, شنبه

دوستش دارم

شهرمان را می گویم، پاک است، آرام است و گاهی شلوغ!؟ نه آرام است اکثرا.
این ریلکسیشن را می گویم، آرام کننده ی قوی ای است برای ما. یک والیوم واقعی.
خانواده ام را. چرا؟ این خودش مجال می خواهد برای وصف کردن.
همسرم را. چرا؟ دوستیم با هم. دوست واقعی! خب اینجا نمی شود خیلی چیزها را گفت و نوشت. خوبیت ندارد اصولا. آن هم برای بلاگر. مردم چه می گویند؟ (به سمت چپ بدن است البته پاسخ این سوال لیکن) هر چه خواستند بگویند، آنها هم اگر دوست بودند با هم آنوقت می فهمند که باید دوست بود.
کارم را. که به آن علاقه دارم و انگیزه های زیاد برای یادگرفتن و دانستن و بکار بردن و مفید بودن.
عینکم را. که به من یاری می دهد که ببینم.
ساعتم را. که به من نشان می دهد چه آرام و ملایم این زمین دور خود می چرخد و ما را دوست دارد اما معلوم نیست ما او را و خود را دوست داشته باشیم. 
حرکت وضعی زمین چرخشی است که زمین به دور خود انجام می‌دهد که این چرخش به سمت خاور است. زمین به دور محور شمالی و جنوبی‌اش در خلاف حرکت عقربه‌های ساعت می‌چرخد و دوران کامل آن، ۲۳ ساعت و ۵۶ دقیقه و ۴ ثانیه طول می‌کشد. از قاطع‌ترین آزمایش‌هایی که اثبات می‌کند زمین حول محورش در گردش است، آزمایش آونگ فوکو است که در این آزمایش، چرخش زمین به‌طور مستقیم مشاهده می‌شود.
خودم را. که بعد از این همه سال همچنان هست و روح را حمل می کند و گاهی آزارش می دهم. این مدت گاها دستش رو بریده ام هنگام خرد کردی پیاز و سیب زمینی. اما همچنان با من است. چیزهای چیزی یادم داده است و برای چیزهایی من را به فکر فرو برده است.
و چه من فیلسوف شده ام این بار. 
و من این را هم دوست دارم.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

آدمیزاد

آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...