در مجموع مواردي كه فراموش مي كنم و فراموش مي كنم و فراموش مي كنم خيلي چيزها هست كه من الان به اين 4 شعر گير ميدم:
- بشنو اين نكته كه خود را ز غم آزاده كني - خون خوري گر طلب روزي ننهاده كني
- به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست - عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
- سالها دل طلب جام جم از ما مي كرد - وانچه خود داشت ز بيگانه تمنا مي كرد
- یکی نغز بازی کند روزگار - که بنشاندت پیش آموزگار (اين بيت رو جمعه اي بابا خوند و كلي باهاش حاليدم. اصولا مراودات با پدر بسيار دوست داشتني شده است!)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر