۱۳۸۷ دی ۱۳, جمعه

چشم! من ميرم!

هيچ رقمه با آقاي دكتر ازغندي حال نمي كنم. ميگه كه ما خيلي چيزاي به درد نخوره اونور رو مي دونيم، اما خيلي چيزاي خوبه مربوط به تاريخ و فرهنگ خودمون رو نمي دونيم. ايشون نمي دونند اصولا ما اينا رو چطور شده كه مي دونيم و اونا رو چطور شده كه نمي دونيم؟ من دنبال دانستن اين مطالب نرفتم، خودشون از وب و دوست و آشنا و ايميل، ‌با رنگ و لعاب جالبي به دست من رسيدند. ايشون و امثال ايشون و مديراني با مدرك ايشون و كلا جريان فكري ايشون، با داشتن مسئوليت و دريافت حقوق بابت فرهنگ سازي، چه كاري در اين زمينه كردند؟ اسمش اطلاع رساني است يا فناوري و يا جنبش نرم افزاري! هر چه هست. شما بفرمائيد كه چه كرديد؟
در اين زمينه دو خاطره دارم:
1. سال 3 دانشگاه استاد رياضيات گسسته كه فاميليش يادم نمياد، دو سال بعد از انتخابات خاتمي، مطرح كرد كه اصولا هنر مديران سطح بالا، در تعطيل كردن مكان، و باز كردن مسجد نيست. منظورش هم از مكان اون مكان نبود. منظورش تعطيلي و برخورد با هر پديده اي بود اصولا. و گفت اگر من بودم، مسجد و دانشگاه و .... باز مي كردم، آن طرف تر هم كاواره و ديسكو و ... باز مي كردم. هنر من آن است كه خوبي هاي آن و بدي هاي اين را بقدري خوب به خلق الله منتقل كنم كه خودشان انتخاب كنند. بنظرم اين است پديده جبر و اختيار. جالب است كه سن استاد، آن زمان به زور به 30 مي رسيد.
2. يكي از اقوام با سن و سال بالا و ريش سفيد در هر زمينه اي، و بسيار معتقد، از سفري كه به مراكز مذهبي مالزي و ديگر كشورها داشت مي گفت. گفت نرم افزارهاي دقيق و كاملي طراحي كردند كه نتايج جستجوي يك كلمه ساده آنها، در منابع زيادي در زمان كمي و با كيفيت مناسبي در اختيار قرار مي گيرد. و خوب ظاهران كلي دردش اومده و تا اومده ايران رفته قم و بازديد كرده و به تعبير خودش: به ريششون خنديدم كه اين همه پول و بودجه و نيروي انساني صرف چه كرديد؟ خريد كامپيوتر با LCD و تهيه ساختمان هاي نوساز و شيك و نصب بردهاي تبليغاتي و تهيه نرم افزاري كه در چند منبع محدود، كاربر را دق مي دهد تا نتايج نه چندان به دردبخوري نشان دهد؟!؟ و ... (خيلي چيزاي ديگه گفت. من سانسورش مي كنم)

آره. واقعا آقاي دكتر نمي دونند ما از چه كانالي اينا رو مي دونيم؟ در خيل ايميل هاي روزانه من، كي و كي و كي و كي ايميل مي زنند از نحوه افزايش طول ... گرفته تا آخرين باري كه جنيفر و آنجليا و بريتني خدمت آقاي زارعي رسيدند و يا حاج آقا تويسركاني و دانشگاه زنجان و ...
امشب اين آقاي دكتر داشت مي گفت به شنونده ها و بيننده ها كه بريد دنبال تاريخ و فرهنگ و چيزاي خوب. چشم! من ميرم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

آدمیزاد

آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...