هيچ رقمه با آقاي دكتر ازغندي حال نمي كنم. ميگه كه ما خيلي چيزاي به درد نخوره اونور رو مي دونيم، اما خيلي چيزاي خوبه مربوط به تاريخ و فرهنگ خودمون رو نمي دونيم. ايشون نمي دونند اصولا ما اينا رو چطور شده كه مي دونيم و اونا رو چطور شده كه نمي دونيم؟ من دنبال دانستن اين مطالب نرفتم، خودشون از وب و دوست و آشنا و ايميل، با رنگ و لعاب جالبي به دست من رسيدند. ايشون و امثال ايشون و مديراني با مدرك ايشون و كلا جريان فكري ايشون، با داشتن مسئوليت و دريافت حقوق بابت فرهنگ سازي، چه كاري در اين زمينه كردند؟ اسمش اطلاع رساني است يا فناوري و يا جنبش نرم افزاري! هر چه هست. شما بفرمائيد كه چه كرديد؟
در اين زمينه دو خاطره دارم:
1. سال 3 دانشگاه استاد رياضيات گسسته كه فاميليش يادم نمياد، دو سال بعد از انتخابات خاتمي، مطرح كرد كه اصولا هنر مديران سطح بالا، در تعطيل كردن مكان، و باز كردن مسجد نيست. منظورش هم از مكان اون مكان نبود. منظورش تعطيلي و برخورد با هر پديده اي بود اصولا. و گفت اگر من بودم، مسجد و دانشگاه و .... باز مي كردم، آن طرف تر هم كاواره و ديسكو و ... باز مي كردم. هنر من آن است كه خوبي هاي آن و بدي هاي اين را بقدري خوب به خلق الله منتقل كنم كه خودشان انتخاب كنند. بنظرم اين است پديده جبر و اختيار. جالب است كه سن استاد، آن زمان به زور به 30 مي رسيد.
2. يكي از اقوام با سن و سال بالا و ريش سفيد در هر زمينه اي، و بسيار معتقد، از سفري كه به مراكز مذهبي مالزي و ديگر كشورها داشت مي گفت. گفت نرم افزارهاي دقيق و كاملي طراحي كردند كه نتايج جستجوي يك كلمه ساده آنها، در منابع زيادي در زمان كمي و با كيفيت مناسبي در اختيار قرار مي گيرد. و خوب ظاهران كلي دردش اومده و تا اومده ايران رفته قم و بازديد كرده و به تعبير خودش: به ريششون خنديدم كه اين همه پول و بودجه و نيروي انساني صرف چه كرديد؟ خريد كامپيوتر با LCD و تهيه ساختمان هاي نوساز و شيك و نصب بردهاي تبليغاتي و تهيه نرم افزاري كه در چند منبع محدود، كاربر را دق مي دهد تا نتايج نه چندان به دردبخوري نشان دهد؟!؟ و ... (خيلي چيزاي ديگه گفت. من سانسورش مي كنم)
آره. واقعا آقاي دكتر نمي دونند ما از چه كانالي اينا رو مي دونيم؟ در خيل ايميل هاي روزانه من، كي و كي و كي و كي ايميل مي زنند از نحوه افزايش طول ... گرفته تا آخرين باري كه جنيفر و آنجليا و بريتني خدمت آقاي زارعي رسيدند و يا حاج آقا تويسركاني و دانشگاه زنجان و ...
امشب اين آقاي دكتر داشت مي گفت به شنونده ها و بيننده ها كه بريد دنبال تاريخ و فرهنگ و چيزاي خوب. چشم! من ميرم!
در اين زمينه دو خاطره دارم:
1. سال 3 دانشگاه استاد رياضيات گسسته كه فاميليش يادم نمياد، دو سال بعد از انتخابات خاتمي، مطرح كرد كه اصولا هنر مديران سطح بالا، در تعطيل كردن مكان، و باز كردن مسجد نيست. منظورش هم از مكان اون مكان نبود. منظورش تعطيلي و برخورد با هر پديده اي بود اصولا. و گفت اگر من بودم، مسجد و دانشگاه و .... باز مي كردم، آن طرف تر هم كاواره و ديسكو و ... باز مي كردم. هنر من آن است كه خوبي هاي آن و بدي هاي اين را بقدري خوب به خلق الله منتقل كنم كه خودشان انتخاب كنند. بنظرم اين است پديده جبر و اختيار. جالب است كه سن استاد، آن زمان به زور به 30 مي رسيد.
2. يكي از اقوام با سن و سال بالا و ريش سفيد در هر زمينه اي، و بسيار معتقد، از سفري كه به مراكز مذهبي مالزي و ديگر كشورها داشت مي گفت. گفت نرم افزارهاي دقيق و كاملي طراحي كردند كه نتايج جستجوي يك كلمه ساده آنها، در منابع زيادي در زمان كمي و با كيفيت مناسبي در اختيار قرار مي گيرد. و خوب ظاهران كلي دردش اومده و تا اومده ايران رفته قم و بازديد كرده و به تعبير خودش: به ريششون خنديدم كه اين همه پول و بودجه و نيروي انساني صرف چه كرديد؟ خريد كامپيوتر با LCD و تهيه ساختمان هاي نوساز و شيك و نصب بردهاي تبليغاتي و تهيه نرم افزاري كه در چند منبع محدود، كاربر را دق مي دهد تا نتايج نه چندان به دردبخوري نشان دهد؟!؟ و ... (خيلي چيزاي ديگه گفت. من سانسورش مي كنم)
آره. واقعا آقاي دكتر نمي دونند ما از چه كانالي اينا رو مي دونيم؟ در خيل ايميل هاي روزانه من، كي و كي و كي و كي ايميل مي زنند از نحوه افزايش طول ... گرفته تا آخرين باري كه جنيفر و آنجليا و بريتني خدمت آقاي زارعي رسيدند و يا حاج آقا تويسركاني و دانشگاه زنجان و ...
امشب اين آقاي دكتر داشت مي گفت به شنونده ها و بيننده ها كه بريد دنبال تاريخ و فرهنگ و چيزاي خوب. چشم! من ميرم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر