۱۳۸۷ مرداد ۲۰, یکشنبه

خيلي قدر مخلصم

بقدري بدم اومد از اين فينگليش نويسي که نگو. به جاي Thanks اومدم و نوشتم Thanx. توي يک متن خير سرم جدي اونم. اصلاح مي کنم نوشتنمو.
بعدش! کارها خوب پيش ميره. خداجون مخلصيم. خداييش انگار قراره يک حالي بهمون بديا. بعد از يک مدت سختي! دمت گرم.
بطور ضربتي فردا ميرم ايران کانادا امتحان سطح ميدم و بعدش 5 شنبه و جمعه ها هم 3 ماهي Ielts مي خونم. خدايا کمک. (اطلاعات کسب شده در مورد موسسه، با سئوال از خانم يلدا خرمي و البته جست و جو)
فعلا گزيده گويي هام تمومه!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سینا بطحایی

آمده است که موسیقی ذهن  و زبان آدمی را باز می کند. حکایت یک موسیقی تلگرامی یا شاید واتسپی است که ما را با این بشر ایرانی آشنا کرده است. یک ه...