۱۳۸۷ خرداد ۲۲, چهارشنبه

پسر عمو الکي


به طرز دوست داشتني اي، دلم براي سيد محمد حسيني تنگ شده. خيلي زياد. اون قديما، يک بار توي خيابون ديدمش. ته ريش گذاشته بود، عينک آفتابي زده بود. يادمه توي نقش آنچه شما خواسته ايد بازي مي کرد.
با سواد، با مطالعه، خندون، اوسگل، شنگول، دوست داشتني، مبتکر، خلاق و ... خخيلي!!!! توي يک مجله مصاحبه کرده بود مي گفت بيشتر از 2500 تا کتاب خونده. دوست دارم زندگي نامش رو بدونم و بدونم الان کجاست و چي کار مي کنه. فکر نکنم شبکه ماهواره اي بخواد زده باشه يا پناهنده شده باشه!!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

آدمیزاد

آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...