۱۳۸۶ بهمن ۱۲, جمعه

حليميه حليــــــــــــــم

و اكنون حليمي نوش كرديم و من خرنده حليم بودم.
از اين موسيقي در صبحي زمستاني، برفي و بهمني لذت مي برم. همه خفته اند. به راستي چرا همه خفته اند؟ آ!‌ راست مي گويي. ساعت 7 صبح روز جمعه است. اصلا تو چرا بيداري؟ براي آنكه حليم خورده ام.

. يهني بايد باور كنم ديگه خيسي؟ يعني بايد باور كنم؟
' آره باور كن. بچه لاستيكي پاش نبوده و شاشيده بهت.
. اي بابا! ctrl+z كار نمي كنه؟
' نع!
. چرا؟
' خوب خدا نذاشته. اين نرم افزار اصلا و ابدا undo نداره. جز قوانين بازيه. از الان به بعد حواست باشه تا . كسي بهت نشاشه!
. حالا چرا اينقدر بي ادبي؟
' خوب شما به شاش چي مي گيد؟
. ما همونو ميگيم ولي جيش صداش مي كنم.
' حالا يعني من بگم جيش ديگه بوي شاش نمي گيري؟
. داداش! توي آموزشي يك اصطلاحي داشتيم كه بچه ها به هم مي گفتيم: اصلا باهات حال نمي كنم ديگه. رفاقتت بوي شاش ميده!
' حالا كه چي؟
. گفتم به معلومات عموميت اضافه بشه.
' آهان مرسي. اضافه شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سینا بطحایی

آمده است که موسیقی ذهن  و زبان آدمی را باز می کند. حکایت یک موسیقی تلگرامی یا شاید واتسپی است که ما را با این بشر ایرانی آشنا کرده است. یک ه...