۱۳۸۶ بهمن ۲۳, سه‌شنبه

پری رویان قرار از دل ...


سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند - پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
به فتراک جفا دلها چو بربندند بربندند - ز زلف عنبرین جانها چو بگشایند بفشانند
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند - نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند
سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند - رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد - ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
ز چشمم لعل رمانی چو میخندند میبارند - ز رویم راز پنهانی چو میبینند میخوانند
چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند - بدین درگاه حافظ را چو میخوانند میرانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند - که با این درد اگر دربند درمانند درمانند

نيره ديگري از بينمون رفت. دختر عموي عزيزم!
چشمام بارونين و ....
به همه خودمون تسليت مي گم. خاله ثرياي عزيزم و حاج عموي عزيزم. به زهرا آباجيش و حاج علي داداش بزرگش!
علي الخصوص به ابراهيم داداش خوبم كه نيست و مي دونم چه مي كشه در اين دوري!
خدا به همشون صبر بده!

عكسي ازش ندارم. بايد لابلاي اين ابرا پيدايش كنم! بايد همونجاها باشه! ابراهيم توي خوابش، اونجاها ديده بودش!

۲ نظر:

آدمیزاد

آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...