۱۳۸۶ آبان ۲۸, دوشنبه

باربا ماما


وقتي اين بازي رو در سرسراي مکين باشي ديدم، به ياد چند چيز افتادم. اول از همه به ياد تيزاروس (thesaurus) افتادم. اما مهمترين چيز، همون کارتون زيبا و دوست داشتنيه باربا هاست که تو بچگي ريدم (-> ديدم). باربا پاپا و باربا ماما و ... باربا لالا و ...
مکين خانومه آق منصور اينا، من رو مشعوف کردند و بخاطر عينک جديد داستين هافمنيم به بازي دعوتم کردند. و من آخر شبا که اومدم روش وقت گذاشتم و شد ايني که الان شده!
شروع بازي از اينجاست

. مکين
حامد
حامدي
حامدين (شما حامدين؟ نه پس انم؟(
جامدين (؟ نه. گازم مثل گوزم(
امدين (آره ديگه اومديم(
مدين (آره الان سرباز کچل خيلي مده. من رو مدم الان. همه تو پادگان سربازن(
مکين
. منصور | حامد | محمد | ممد | مد | من | منو | منور | منصور

. نيوشا | حامد | حامي | حاميم | حامي مش | حامي ميش | حامي ميشيا | نامي ميشيا | نام ميشيا | نا ميشيا | نميشيا | نيوشا

. ابراهيم | حامد | احمد | با حمد | با حميد | با حامي | برا حامي | برامي ها | ابراهيم

. غزمر | حامد | احمد | احمر | از حمر | از مر | غزمر

. ساني | حامد | حامي | ساني

. سحر | حامد | احمد | احد | اسد | سد | حس | سحر

. پوريا | حامد | حام | پام | پايم | و پايم | رو پايم | پايم رو | پايور | پوريا

. عطا | حامد | احمد | احد | دا | ادا | ادعا | دعا | عطا

. امير حسين | حامد | احمد | احد | اسد | اسدي | اسيدي | اسير دي | اسير ندي | ارد حسني | ارم حسني | ارم حسيني | امير حسين

جواد | حامد | حمد | مد | جد | جود | جواد

۲ نظر:

آدمیزاد

آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...