کلاژ سرنوشت از ايده هاي کوچک من
مدتی بود تصمیم گرفته بودم به زندگیم سر و سامونی بدم. برای همین چهار چشمی مراقب اوضاع بودم تا هیچ فرصتی رو از دست ندم. ادامه
۱۳۸۶ مهر ۱۲, پنجشنبه
کلاژ
يارو شرت مامان رو سرچ کرده اومده تو بلاگ من. من تو چه زمينه هايي مطلب نوشتم خودم هم خبر ندارم. با خاله و عمه ي منهم کار داشتند چند وقت پيشا!! يک کاري نکنيد منم دست به عمليات انتحاري بزنما!! گفته باشم. همچين هم بي خطر بي خطر نيستم.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
فحش و فحش بازی: پدرته
داستانی ادامه دار. در این 12 (یا شاید 13) سالی که از خارج از ایران و در دیار کفر روزگار می گذارنم و گاهی دیده میشوم، بارها شده است که به این...

-
به نام خداوند جان و خرد - کزين برتر انديشه بر نگذرد خداوند بخشنده دستگير - کريم خطا بخش پوزش پذير عزيزي که هرکز درش سربتافت - ...
-
اهل دانشگاهم روزگارم خوش نيست ژتوني دارم خرده عقلي سر سوزن شوقي اهل دانشگاهم پيشه ام گپ زدن است سرگرميموبلاگ زدن است من در اينجا سياه مي كنم...
Eva khake alan :)))
پاسخحذفMan poste pain comment dadam :)))
:))))))))))))
HAAAAAAAAAAA HAAAAAAAAAAA HAAAAAAAA
YE chizi dige zamani ke be man migi Nusha Engari khaharam ro seda mikoni :))) man newsha hastam :D :)))
Hala ke asabani hasti goftam begam ke bishtar asabani shi :))))
hala az koja fahmidi man asabani shudam??
پاسخحذفyani MALOOOME ke asabani shudam
chashm nusha jan. az in be bad behet migam NEWSHA
man kamakan bayad ba email javabe comentato bedam?