۱۳۸۶ شهریور ۷, چهارشنبه

چي چي sharing

سلام
اين چند روزه بقدري کلافه بودم که اگه چيزي مي نوشتم سگ در سد بد و بيراه مي نوشتم. اين شد که چيزي ننوشتم.
به اين فکر مي کردم، که بلاگ ها و نوشته هاي ديگران، يک جورايي براي ايها الناس TIME SHARING محسوب ميشه. البته درستش اينه که بگيم همه چيز SHARING هست توي عالم مجازي. مثل تجربه و علم و احساس و شادي و غم و ... اما چرا زمان! چون که با خوندن تجربيات و احساسات بقيه، مي توني زودتر از اونيکه به يک موقعيت برسي، حداقل پيش زمينه ذهني اي از اون داشته باشي. حتي سيستمي رو تصور کردم که time sharing ارائه بده. مثل 43things يا سرويس هاي ديگه اي مثل تويتر که راه افتادند. ناقص گفتم فکرمو. مي دونم! اما اصلا بنا نداشتم بگم. همينم که گفتم خودش خيليه!! (مثلا فرض کن، دلت از ايتاليا يک چيزي بخواد، اين رو مطرح کني، يک AGENT يا عامل (کاملا نرم افزاري و هوشمند) اون چيز رو برات مهيا کنه و بفرسته! همين پرانتز رو هم نمي خواستم بگم :p)

جمعه من اسکان دارم. هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــي!!

بادوم هندي خيلي دوست دارم که توي اين دو هفته اخير، 2 بار رفتم قنادي يک 1000 تومني ازش خريدم جاتون خالي خوردم. پايه سيب زميني خوري هستم هنوز، خفن. دو هفته يک باري، هفته يک باري! ديگه چي دلم مي خواد؟؟؟ يعني بگم؟؟ باشه نمي گم.
امروز بنده 12 ساعت خوابيدم. اوه هم حال داد. يعني خيلي. از 22 شب تا 10 صبح. خيلي خواب خوشمزه اي بود!!
My Observations in Texas
یعنی انقدر این میل مالیدن پا به پای یه مرد دیگه،‌ اونم توی توالت فردوگاه شدید بوده که این آدم حاضر شده تمام زحمات این چندساله‌شو در معرض خطر قرار بده و این کارو بکنه؟ اونم توی سن ۶۲ سالگی؟ واقعا این مغز آدمی چه‌جوری کار می‌کنه و چقدر این وسوسه قویه؟ واقعا فهم این مساله از قدرت درک من خارجه!
از اينجا ... منبع انگليسيش هم اينجاست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

آدمیزاد

آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...