۱۳۸۶ مرداد ۱۸, پنجشنبه

من حامد - چرا فکرمی کنم هيچم

وقتي توي اسکاني و اين شعر رو خيلي خسته با اوني که مي خونه زمزمه مي کني، برات ميشه نوستالژيک. ژيک! جيک جيک!
=============================
ديگه عاشق شدن ناز كشيدن
فايده نداره نداره
ديگه دنبال آهو دوين
فايده نداره نداره
وقتي اي دل به گيسوي پريشون مي رسي
خودتو نگه دار
وقتي اي دل به چشمون غزل خون مي رسي
خودتو نگه دار خودتو نگه دار
ديگه عاشق شدن ناز كشيدن
فايده نداره نداره
ديگه دنبال آهو دوين
فايده نداره نداره

اي دل ديگه بال و پر نداري
داري پير ميشي و خبر نداري
اي دل ديگه بال و پر نداري
داري پير ميشي و خبر نداري
وقتي اي دل به گيسوي پريشون مي رسي
خودتو نگه دار
وقتي اي دل به چشمون غزل خون مي رسي
خودتو نگه دار خودتو نگه دار
ديگه عاشق شدن ناز كشيدن
فايده نداره نداره
ديگه دنبال آهو دوين
فايده نداره نداره

اي دل ديگه بال و پر نداري
داري پير ميشي و خبر نداري
اي دل ديگه بال و پر نداري
داري پير ميشي و خبر نداري
وقتي اي دل به گيسوي پريشون مي رسي
خودتو نگه دار
وقتي اي دل به چشمون غزل خون مي رسي
خودتو نگه دار خودتو نگه دار
ديگه عاشق شدن ناز كشيدن
فايده نداره نداره
ديگه دنبال آهو دوين
فايده نداره نداره

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

آدمیزاد

آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...