امروز رفتم حجامت. خانوم دکتره تا تيغ رو انداخت مي گفت يک خوني زده بيرون از بدنم که بيا و تماشا!!! 5 تا ليوان خون گرفت ازم. مي گفت خيلي طبعت داغه! منم گفتم آره. براي همينم سرم زياد جوش مي زنه (جوشامو نشونش دادم). اونم گفت که اگه به طب اسلامي اعتقاد دارم، با حجامت مي تونم خوبش کنم. مي گفت کبدت رو بادکش مي کنيم و ازش حجامت مي کنيم. منم گفتم باشه. اونم گفت باشه. برو يک ماه ديگه بيا بعد از حجامت برو انجمن حجامت ايران اونجا انجام مي دهند برات. منم خوشحال شدم. حالم هم خيلي خوبه. شنگوله شنگول!! مثل حبه انگول! ولي حالي کردم هان!
پارسال هم، همين حدودا رفته بودم حجامت. مي گويند که بسيار توصيه شده است حجامت. و بهتر است تا اول بهار و اول پاييز را جهت اين امر خطير انتخاب کنيد.
امروز دومين روزيه که خواستند تا ساعت 4 پادگان وايسم و من واي نستادم. دليلي که براشون ميگم و منطقيه اينه که دنبال منزل بايد بريم. اما! خداييش! صبح تا ظهر بيکاري. چه دليلي داره ظهر به بعد بموني که کار کني؟ به قول بعضي از بچه ها، بعضي از رسمي هاي اونجا صبح تا ظهر بيکار و ... هستند اونوقت بعضي کارهاشون رو ميذارن تا بعدازظهر به اسم اضافه کاري انجام بدند. مي بيني تورو خدا؟ علت ايني هم که وايسم اينه که مي خوان سرور راه اندازي کنند و مي خواهند من باشم تا اوني که مي خواد راه اندازي کنه من رو توجيه کنه به اصطلاح. خوب اين کار رو توي روز بکنند خوب. حتي بهشون گفتم که اگر تو روز نمي تونند بيان اينجا بگيد تا من برم پيششون. حالا ديگه تصميم با خودشونه. من بعد از ساعت 2 ديگه بايد مال خودم باشم. مگه نع؟
واي که چقدر دلم براي بعضي طعم ها مثل: پسته، سس سفيد، کالباس، بادوم هندي و ... تنگ شده!!! خيلي زياد!
کارت بنزين خودم رو هم جست و جو کردم نوشته بود که 23 فروردين تحويل پست دادند. کدهاش رو برداشتم تا پيگيري کنم ببينم کجاست تا برم بگيرمش.
اين خبر هم خوندنيه!!
خداوندا، به من توفيق تلاش در شكست، صبر در نا اميدي، رفتن بي همراه، جهاد بي سلاح، كار بي پاداش، فدا كاري در سكوت، دين بي دنيا، مذهب بي عوام، عظمت بي نام، حرفت بي نان، ايمان بي ريا، تنهايي در انبوه جمعيت، و دوست داشتن، بي آنكه دوست بدارند، عطا كن.
دكتر علي شريعتي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر