۱۳۸۵ آبان ۱۴, یکشنبه

که چي

از چند وقت پیش، يه سئوالي از خودم هي مي کنم. که چي؟
هي هم از بعضي که چي ها مي ترسم. نکنه بگم که چي که زنده اي، بعد بلند شي بري خودکشي. اما بعضي که چي ها، اگه جوابي براش نداشته باشي، يعني ضرر. يعني هشدار! يعني change. يعني عي انگليس، عي پامادور، عي قتاب، عي بي سواد؛ عي هولو، عي آب شنگولي، عي ويتامين ث، عي زهر مار!

  • اينکارو مي کني که چي؟
  • اينجوري هستي که چي؟
  • اينو گفتي که چي؟
  • اينکارو کردي که چي؟
  • سربازي ميري که چي؟
  • موبايل داري که چي؟
  • ليسانس داري که چي؟
  • چی که چي؟

که چي بشه واقعان؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پایان ماموریت غیر ممکن

 مجموعه فیلم های ماموریت غیر ممکن از جمله علاقه مندی های من بوده و هست. مشخصا به میزانی که در جوانی عاشق جمشید هاشمی پور بودم، در دو دهه اخی...