۱۳۸۵ مهر ۲۷, پنجشنبه

چند مطلب

1. آدم کشي در ايران آزاد شد!

سلام مي کنم به همه دوستان نازنينم
اوايل همين هفته در قسمت سخن مبين تلنگري به يک خبر زده بودم (مطلبي با عنوان: و اما امارات) که بازتاب نسبتا خوبي داشت. و اما امروز دومين تلنگر را مي زنم ... اگر دوستان استقبال کنند اين تلنگرها ادامه خواهد داشت البته به شرطي که خدا آخر عاقبتش را خير کنه!
چند روز پيش در جرايد خونديم که:
رئيس سازمان نظام پزشکي: با توزيع فرمهاي «رضايتنامه» و «برائتنامه» در بيمارستانها اگر بيماري پس از عمل جراحي دچار عارضه اي شد ديگر او خانواده اش امکان شکايت از پزشکان معالج را نخواهند يافت.

به منظور آشنايي هر چه بيشتر رعايا با اين فرمهاي (قتل آزاد!) نمونه اي از آن در اينجا درج مي شود:

«فرم برائت نامه»
اينجانب .......... بيمار بيمارستان ........ اعلام مي دارم در صورتي که بعد از عمل يا در حين آن فوت کنم:
الف – اعتراف مي کنم که اينجانب قبل از آمدن به بيمارستان هم کمي مرده بودم.
ب- همچنين رسما اعلام مي کنم که قبل از انجام عمل کاملا مرده بودم و نتيجه آزمايش مرگ مغزي و قلبي اينجانب به روئيت من رسيده و توسط امضا و اثر انگشت صحت آن را تائيد نموده ام.
ج- بر همين اساس وقتي از همان قبل از عمل مدرک مرگ من اعلام شده، چگونه به خودم يا فاميلم حق مي دهم که از پزشک معالج شکايت کنم؟
د- و به اينصورت اقرار مي کنم که نه تنها هيچ شکايتي از پزشک معالج ندارم بلکه مراتب رضايتمندي خود را از عملکرد پزشک معالج و تيم پزشکي همکار ايشان اعلام داشته و صراحتا بيان مي کنم که پزشک معالج و يزشکان جراح صرفا مرگ اينجانب را کشف و اعلام کرده اند!

«فرم رضايت نامه»
اينجانب .......... بيمار بيمارستان .......... با صحت مزاج و عقل سالم اعلام مي کنم که:
الف از همان بدو تولد دست راست نداشته ام و به هيچ وجه دست راست من طي عمل جراحي قطع نشده است!
ب – تخليه چشم چپ من هيچ ربطي به عملکرد پزشک معالج اينجانب نداشته و بصورت خودبخود اتفاق افتاده است! (مادرم هم از قديم مي گفت که آدم بي چشم و رويي هستم!)
ج – من از همان بچگي آأم بي زباني بودم و خانواده و بچه محل ها هم شاهدند فلذا هيچ شکايتي از پزشک معالجم بابت از دست دادن قدرت تکلم ندارم!


2. يک آهنگ جالب و توپ با استفاده از برخي الفاظ دوست داشتني (اگه ناراحت ميشي نگوشش)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سینا بطحایی

آمده است که موسیقی ذهن  و زبان آدمی را باز می کند. حکایت یک موسیقی تلگرامی یا شاید واتسپی است که ما را با این بشر ایرانی آشنا کرده است. یک ه...