۱۳۸۵ خرداد ۱۲, جمعه

همين امروز، ليوان ها را زمين بگذاريد


روزي معلمي با ليواني پر از آب به کلاس آمد.
او ليوان را طوري در دست گرفت که همه دانش آموزان ببينند و از آنها سئوال کرد: فکر مي کنيد اين ليوان چقدر وزن داشته باشد؟
بچه ها جواب دادند: 50 گرم - 100 گرم - 120 گرم و ...
معلم گفت: من هم وزن اين ليوان را دقيقا نمي دانم، اما سئوالم اين است که:
اگر اين ليوان را يک دقيقه به همين صورت نگه دارم، چه اتفاقي مي افتد؟
يکي از دانش آموزان گفت: هيج طوري نمي شود.
خوب! اگر ليوان را يک ساعت به همين شکل نگه دارم چه مي شود؟
يکي ديگر از دانش آموزان گفت: بازوي شما صدمه مي بيند.
معلم گفت: درست است. حالا اگر آنرا به مدت يک روز در دست بگيرم، چه اتفاقي مي افتد؟
يکي ديگر از دانش آموزان با جسارت پاسخ داد که بازوي شما کم کم بي حس مي شود و ممکن است ماهيچه هاي آن بر اثر فشار فلج شوند. يقينا شما را به بيمارستان مي برند.
همه بچه ها به اين پاسخ خنديدند.
معلم پرسيد: حالا آيا در طي اين مدت وزن ليوان هم عوض مي شود؟
همه شاگردان با هم گفتند نه خير عوض نمي شود.
معلم گفت: پس چه چيزي باعث مي شود که بازوي من صدمه ببيند و ماهيچه هايم فلج شوند؟ در عوض من بايد چه کاري انجام دهم؟
همه دانش آموزان متحير شده بودند.
يکي از آنها گفت: ليوان را به زمين بگذاريد!
معلم گفت: کاملا صحيح است. مشکلات زندگي هم شبيه به همين ليوان آب هستند.
اگر مسايل را چند دقيقه در کانون فکر خود نگه داريد، مي توانيد آنها را درست بررسي کنيد.
اما وقتي مدت زيادي درباره آن ها فکر کنيد، آسيب رساني به شما را شروع مي کند.
هيچ وقت نگذاريد مسائل و مشکلات زندگي مدتي طولاني فکرتان را مشغول کند. زيرا آنها افکارتان را مختل مي کنند و شما قادر نخواهيد بود راه حل درستي برايشان پيدا کنيد.
عزيزان من، مهم است که درباره مشکلات روزانه فکر کنيد، اما مهم تر اين است که در پايان هر روز، قبل از خواب آنها را از ذهنتان دور کنيد.
با اين روش شما نگراني نخواهيد داشت. صبح خيلي با نشاط و قوي از خواب بر مي خيزيد و مي توانيد هر پيامد و مشکلي را که در سر راحتان قرار مي گيرد، به خوبي بررسي و آن را حل کنيد.
به ياد داشته باشيد دوستان، همين امروز ليوان ها را زمين بگذاريد!
زندگي اين است!
(ماهنامه تکنولوژي آموزشي - رشد - دوره 21 - ارديبهشت 85 - صفحه 21 - مقاله، ترجمه: تبسم ممتحني - تايپ شده: حامد)
---------------------------------------------------------------------------------------------------
دوستانم!سلام!
من روي ليوان حرف دارم!
کاملا مقاله اثر بخشی بود بر روی من. فکر کنم اصلا يه کتابي به همين نام باشه!
به STORY هايي که وجود داره دقت کنيد ...
اينکه متوجه بشم موقع اون رسيده که ليوان رو از روي زمين بر دارم يا نه مهمه! و حتي تشخيص اينکه ليوان رو بر روي زمين بذارم يا نه!
Change the story
اينکه آيا اصلا ليوان براي من هست يا نه!
Change the story
اينکه ليواني رو که بر داشتم و فهميدم مال من نيست، چي کارش کنم! برم دنبال صاحبش؟ يا نه!؟ مثل اون بنده خدا که يک کيف حاويه دفترچه قسط پيدا مي کنه و ميره اقساط رو پرداخت مي کنه، بريم مشکلات طرف رو هم برطرف کنيم؟
Change the story
اگر ليوان نبود؟ پارچ بود! اونوقت چي؟ بي خيالش شيم و يا اينکه پارچ رو ليوان ليوان کنيم! اگر خيلي آدم ... باشيم، هر ليوان رو محول کنيم به يکي تا اونا زحمتشو بکشن!؟
Change the story
شده تا حالا ليوان (مشکل) يکي رو برداشتيم و راه افتاديم دنبال طرف که آقا يا خانم، شما اين ليوان رو داريد ها! بايد بخوريدش (حلش کنيد)!! نشده!؟ مثال بارزش پدرو مادر و خواهر و برادر هستند.
اما اگه بخواد از اين حد بيشتر باشه، يک کم يه جوري ميشه!
مثلا من به شما بگم فلان ليوانو داري! شايد شما ليوان رو برداري و خاليش کني رو سرم که بتوچه فضول!
همين امروز و همين حالا، ليوان ها را زمين بگذاريم!
حامد
You make the story ...

۵ نظر:

  1. cheghadr khoob age man chand ta dast dashtam ta chand ta livano ba ye dast nagiram
    bad sar forsat doone doone zamin bezarameshoon

    پاسخحذف
  2. cheghadr khoob age man chand ta dast dashtam ta chand ta livano ba ye dast nagiram
    bad sar forsat doone doone zamin bezarameshoon

    پاسخحذف
  3. نمي دونم شاعر بود يا يكي ديگه
    يا از وسط به دو طرف
    به هر حال بايد يا ليوان‌ها رو زمين گذاشت يا قورباغه‌ها رو قورت داد
    بالاخره بايد يه كاري كرد
    نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    پاسخحذف
  4. mehdye:
    felan ke 2 ta dast darim!
    vali ishala jofteto peyda kardi, mishe 4 ta dast, 2 ta fekr va ...

    AMO PESARE GOOOOLAAAAAAM!!!!
    nemidonam khube, nemidonam bade!
    nemmidonam chi kar konam!
    hamed khaste , hamed tanha, hamed AGH LADI GEDI YADE!!

    پاسخحذف

آدمیزاد

آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...