می خواهم و می خواستمت ، تا نفسم بود
می سوختم از حسرت و عشق تو بسم بود
عشق تو بسم بود ، که این شعله ی بیدار
روشنگر شب های بلند قفسم بود
آن بخت گریزنده دمی آمد و بگذشت
غم بود ، که پیوسته نفس در نفسم بود
دست من و آغوش تو ، هیهات ، که یک عمر
تنها نفسی با تو نشستن هوسم بود
بالله ، که بجز یاد تو ، گر هیچ کسم هست
حاشا ، که بجز عشق تو ، گر هیچ کسم بود
سیمای مسیحائی اندوه تو ، ای عشق
در غربت این مهلکه فریادرسم بود
لب بسته و پر سوخته ، از کوی تو رفتم
رفتم ، به خدا گر هوسم بود ، بسم بود
فریدون مشیری ، از کتاب " آه باران"
می سوختم از حسرت و عشق تو بسم بود
عشق تو بسم بود ، که این شعله ی بیدار
روشنگر شب های بلند قفسم بود
آن بخت گریزنده دمی آمد و بگذشت
غم بود ، که پیوسته نفس در نفسم بود
دست من و آغوش تو ، هیهات ، که یک عمر
تنها نفسی با تو نشستن هوسم بود
بالله ، که بجز یاد تو ، گر هیچ کسم هست
حاشا ، که بجز عشق تو ، گر هیچ کسم بود
سیمای مسیحائی اندوه تو ، ای عشق
در غربت این مهلکه فریادرسم بود
لب بسته و پر سوخته ، از کوی تو رفتم
رفتم ، به خدا گر هوسم بود ، بسم بود
فریدون مشیری ، از کتاب " آه باران"
baba hera yahoo ghatti mikoni to ?!?!
پاسخحذفarom arom update kon !
na be un moghe ke hichi nemizadi na be halla !!
iiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiish !!
chashem!
پاسخحذفchashem!
chashem!
chashem!
chashem!
intor kardam ke nagan goshadam!
chashem!
chashem!
chashem!
=))
پاسخحذفki be to gofte ke to goshadi !??!? :))
che khubnagofte :P:P:P:P