۱۳۸۷ اسفند ۲۸, چهارشنبه

اينطوريه

پوتین برای سربازان جدید
دستبند ۱۰ عدد
پول برق را باید بدهیم
پول آب جدا
بازداشتگاه نم کشیده است
پول گازرابایدبدهیم
و دیگر هیچ


نه! اصلا جالب نيست.
حس خاصي ندارم اين به اصطلاح آخر سالي.
حس خوب و به ياد موندني، شايد آخر خدمتم و گرفتن كارت پايان خدمتم بود. به تعبيري: آزدي.
بهار امسال حال و هواش به لطف نبودن زمستوني سرد، خيلي وقت پيش القا شد و باز حس خاصي هم به اون ندارم.
ديگه پسر نيستم. مي تونم كودكي درونم رو كنترل كنم. 20 ماه اجباري اينقدر چظوندتم كه خدا خودش بهتر مي دونه. دمش گرم. حسش مي كنم. خدا رو ميگم.
خودش طوري جور كرد كه قبل از اينكه خدمتم تموم بشه مقدمات بعضي كارها رو فراهم كرد.
در عين ناداني من و البته در عين حكمت خودش.
به همين يك دونه خط بالا هم مداوما اصرار دارم.
الان هم داره يك سري اتفاقات ميفته. به ولله اگه من بدونم. نمي دونم چي داره ميگذره. اصلا نمي دونم خوبه؟ نمي دونم بده؟
اعتراف مي كنم ديد تاريكي كه اخيرا داشتم، طوري بود كه اين موقعيت ذهني اي رو كه توش هستم رو به سختي براي خودم مي ديدم. اون اعتماد به نقسم مثال زدنيم داره ريكاور ميشه.
خوب من اول قلبا و بعد زبانا و بعد به زبان فارسي و در نهايت مي تونم به زبان انگليسي خدا رو به نعمت هايي كه بهم داده، نداده و شرهايي كه از سرم رد كرده، و همه چيز شكر كنم.
ايام، ايام پايان گذشته و شروع آينده است و عقيده دارم كه پاياني نيست و همه چيز و هر لحظه شروع است.
دانم كه شتباهي نيست مگر يادگيري.

حالا من موندم و ...
چه دفاعی بکنم آقای قاضی؟! من شریف تربیت شدم. من شریف بزرگ شدم. نه کسی منو می شناخت. نه ثروتمند بودم، نه معروف و نه هیچ چیز دیگه ای.
من ساده بودم. من همه چیز رو باور می کردم. من با هیچ کس مخالفت نمی کردم. من مقاومت کردم تا حد توانم. اما من توانم کم بود. بنده ضعیف بودم. برای خودم ضعیف بودم و برای دیگران.
من به همه احترام می گذاشتم. اما گاهی یادم می رفت چه کسی هستم. و من شروع کردم به بازی کردنو من اشتباهیم. من نه طبیب بودم، نه پلیس، نه شاعر و نه خلافکار!
من فقط اشتباهی بودم. من از اولش هم اشتباهی بودم. تقصیر من بود. اما تقصیر دیگران هم بود.
اما خدایا تو شاهدی که من هیچ چیزی رو برای خودم برنداشتم. هیچ چیز رو توی جیب خودم نذاشتم. من فقط اشتباهی بودم. خدایا تو شاهدی که من چیزی رو خراب نکردم. من کسی رو اذیت نکردم. من فقط اشتباهی بودم.
من چه دفاعی می تونم از خودم بکنم؟ من بی دفاعم.
حالا من موندم و تقاص این همه اشتباه دیگران و بازیگوشی خودم.
آقای قاضی من از هیچ کس توقعی ندارم.
خدایا تو منو ببخش ...

پ ن:
آنكه دو سال و سه سال  و سال هاي اوليه پيش رو، كمي دهنم به علت برنامه ها و خواب هايي كه ديده ام اذيت خواهد شد. باشد تا به شادي دهنم اذيت شود :ي

۱ نظر:

آدمیزاد

آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...