۱۳۸۷ تیر ۱۱, سه‌شنبه

ميشم

اين دخترها (يا همون لبنيات قديم) باور ندارند كه سرباز هم مي تونه دماغشو عمل كنه! خيلي براشون جالبه! من كه عينك ندارم و واكنششون رو نمي دونم واضح چيه؛ اما محمود ميگه كه اينقدر جالب نگات مي كنند كه نگو!؟ از يكيشون هم شنيدم كه گفت: دماغتو بخورم!!!‌ واي منم حسسساسسسسصثصثص!!! جوابشو دادم البته. محترمانه و جهت جلب رضايت مشتري D:
داستاني داريم با هم در مترو. سوار شدن. پياده شدن. همشهريان. سربازان مشغول خدمت در جاهاي مختلف.
بالاخره دست به كار مي شم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

آدمیزاد

آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...