۱۳۸۶ خرداد ۱۱, جمعه
بعضان
سلام
روزهاي گرمي رو سپري مي کنم. گرم و خسته کننده. اتفاقات روتيني هم ميوفته. بعضا جالب و خنده دار، بعضا هم بد و هم اعصاب خورد کن. (مثل همون ظرف آشغاله!!)
اين بحث ورود و خروج از پادگان خيلي تخميه! بهش داشتم فکر مي کردم. به يک نوع فرهنگ توي جامعمون رسيدم که هم در آحاد جامعه (از جمله خودم) ديده ميشه، و هم در قشر مديران و سياست گذارانمون. اون چيزي نيست جز همون ضرب المثلي که ميگه: خر مراد طرف از پل گذشته!! براتون آشناست مگر نع؟؟ خوب حالا سعي کنيد اين رو در مورد اتفاقات و به خصوص اون چيزايي که از طرف مردم و سيستم مي بينيد و باعث آزردگي خاطرتون ميشه، ريزتر ببينيد. من يک ورود و خروج ساده رو بهش فکر کردم. اما در خيلي موارد، افراد از شدت خودخواهي، فقط خواهان اين هستند که مشکلشون حل بشه. فقط و فقط همين. بعدش گور باباي بقيه. يک نماینده مجلس، یک رییس، یک مدیر، یک وزیر، یک سرباز، یک راننده، یک پسر و حتی یک دختر، و ...
البت هستند افرادی که چه در بالاترین مقام، و چه در پست ترین مقام بدون هیچ چشم داشتی فکر این هستند که کارشون رو به بهترین وجه در حد توان خودشون انجام دهند، اما کمند.
به یک چیز دیگه هم داشتم فکر می کردم. بی تفاوتی سیستم ما، در زمینه توجه به نخبگان زبانزد است. به این فکر می کردم حافظ و سعدی و خوارزمي و بوعلي سينا و حسابي و بي رشک و ... چگونه و در چه بستری شهره شدند؟ اين رو داشته باشيد. به يک چيز ديگه هم فکر مي کردم. ما که در عصر تکنولوژي زندگي مي کنيم، در نگهداري و ثبت اطلاعات مردم ايراني که در ايران زندگي مي کنند و خيلي امور ديگه سيستممون ميمونه، چطور مي تونه اين فکر بعيد نباشه که ما بيشتر از اين افراد برجسته اي که امروز مي شناسيم در تاريخمون، در گذشته نداشتيم؟؟ ليکن زمان و اينکه نامي از اونها برده نشده، اونها رو به بوته فراموشي سپرده؟
دندوناي عقل من کج دراومدند. به دنبال فکر اين هستم تا درستشون کنم. يک حجامت هم بايد برم. امروز هم با خاله منصور و خاله دختر سميه در منزل مامان جون به همراه ميثم (که براي مکه رفتن مامانش اومده تهرون)، حرف شيرين دماغ من و عمل کردن اون بود که اون هم شايد در سربازي و شايد بعد از سربازي و شايد وقتي ديگر عملي شد.
آهان! قضيه استقلال رو مي دونيد؟ اين شکست هاي استقلال در ليگ برتر ايران دقيقا يک مبناي فيزيکي دارد. باور نمي کنيد؟ عرض مي کنم خدمتتون. استقلال در بالا (صدر جدول) و پرسپوليس در پايين (فرض کنيد قعر جدول) حرکت مي کنند. در هفته هاي پاياني اين پديده فيزيکي رخ مي نمايد و نمي دونم کدوم نامردي، يک عدسي جلوي حرکت اين دو تيم در جدول قرار ميده، و بر اساس پديده انکسار و اين حرف ها و ساير فرمول هاي فيزيک از جمله حرکت پرتابه، پديده تشديد، فشار هوا، گازها، آيينه ها، استاتيک و ديناميک و ... استقلال و پرسپوليس جاي هم را با يکديگر جا به جا مي کنند.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
آدمیزاد
آدمیزاد موجود عجیبی است. بیش از دو سال پیش خرسند از نارنجی پوش شدن و عضوی از آمازون بودن، بودم. اما اکنون دو صد چندان خرسندم که دیگر برای آن...
-
آمده است که موسیقی ذهن و زبان آدمی را باز می کند. حکایت یک موسیقی تلگرامی یا شاید واتسپی است که ما را با این بشر ایرانی آشنا کرده است. یک ه...
-
سه سال پیش در آستانه ۴۰ سالگی تصمیم گرفتم به خودم یک هدیه ویژه بدم. گزینه های مختلف رو بررسی کردم و در نهایت در ورکشاپ ۴ روزه تونی روبینز ب...
-
خوب سلام. من زنده ام هنوز. شما زنده اید؟ عجب چیزیه ها؟؟؟ مگه نعععع؟؟؟ الهی دردو بلای دينا بخوره تو سره عموی لجنش! با اون شاهين هم خيلي حا...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر